سئوال جواب درباره قوانین ایران

سئوال جواب درباره قوانین ایران

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

بیهوشی مادرعماد بهاور در سالن ملاقات زندان


بیهوشی مادرعماد بهاور در سالن ملاقات زندان
جرس: در حالیکه کارشکنی و مخالفت ها با مرخصی و رسیدگی مجدد به پرونده عماد بهاور همچنان ادامه دارد، امروز در سالن ملاقات مادر وی بر اثر فشارهای عصبی بیهوش شد.

 مریم شفیعی همسر عماد بهاور با اشاره به بی هوش شدن مادر همسرش در سالن ملاقات به "جرس" می گوید: " امروز که برای ملاقات با عماد به زندان رفته بودیم حال مادر عماد بد شد و بیهوش روی زمین افتاد. خیلی وضعیت ناراحت کننده ای بود و سریع به اورژانس زنگ زدیم و گفتند که او باید به بیمارستان منتقل شود که شکر خدا بعد از دارو و سرم الان کمی حالشان بهتر شده است.

 با توجه به اینکه تلفن های بند 350 هم قطع است و تا هفته دیگر عماد و خانواده از هم بی خبر هستیم وقتی  برای ملاقات عماد بالا رفتیم سعی کردیم او از ماجرا چیزی نفهمد واصلا بیهوشی مادرش را به او نگفتیم و گفتیم کمی سرما خورده است و به همین خاطر نتوانست بیاید. اینقدر در این مدت بر روی مادر عماد "فشار" بود که حال جسمانی و روحی اش خیلی بد است. زیرا بخاطرمرخصی و پیگیری پرونده عماد و عدم پاسخگویی مسئولین خیلی به او فشار عصبی وارد شد...."

چندی پیش طاهره طاهریان مادر عماد با تاکید بر اینکه این فشارها نتیجه عکس دارد، در مصاحبه ای با جرس گفته بود: "من از مسئولان درخواست  می کنم با دید بازتری به مسائل زندانیان نگاه کنند. برای اعطای حقوق ابتدایی زندانیان مثل مرخصی با غرض و خصومت  برخورد نکنند. مثلا عماد چون به خواسته ی آنها تن نداده، جواب درستی به استعلام مرخصی او نمی دهند. امیدوارم مسئولین از کینه توزی دست بردارند و بدانند که این عزیزان در بند، هدفی جز دلسوزی برای کشور و مردم خویش نداشته اند . تا چه زمان می خواهند این جوانان را در زندان نگه دارند؟ به نظر من آنها از این اقدامات نتیجه عکس خواهند گرفت. ببینید یک زندانی اطرافیان و خویشان زیادی دارد و اینگونه برخوردها باعث می شود نارضایتی ها افزایش پیدا کند و من امیدوارم مسئولین باعث افزایش بیشتر نارضایتی در جامعه نشوند و دید بازتری داشته باشند و هرچه زودتر جوانان و زندانیان سیاسی را "آزاد" کنند."
عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 چها بار بازداشت و به زندان منتقل گردید. در سال 89 بعد از چندین بار تعویق زمان برگزاری دادگاه به ده سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در فضای احزاب، رسانه‌ها و فضای سایبری محکوم و در دادگاه تجدید نظر این حکم تایید شد. خانواده وی بارها برای رسیدگی مجدد به پرونده عماد اقدام کردند اما مقامات امنیتی با تجدید نظر در پرونده در دیوان عالی کشور و مرخصی او علی رغم اجازه دادستان تاکنون موافقت نکرده‌اند.

مریم شفیعی در خصوص کارشکنی و دخالت وزارت اطلاعات در پرونده همسرش ادامه می دهد: "از اوایل مرداد ماه آقای دادستان با مرخصی عماد موافقت کرده، اما وزارت اطلاعات اجازه نمی دهد او به مرخصی بیاید. خلاصه به بهانه های مختلف می خواهند فشارها را بر روی عماد بیشتر کنند. ما دوباره به دفتر دادستان مراجعه کردیم (البته دادستان را که نمی شود ملاقات کرد) و منشی دادستان به ما گفت تا زمانیکه وزارت اطلاعات پاسخ ندهد نمی شود کاری کرد. البته این هم یک بازی است زیرا وزارت اطلاعات حتی پاسخ منفی نمی دهد که دادستان دوباره اجازه مرخصی دهد. و وزارت اطلاعات پرونده را به حالت معلق نگه داشته است تا از هیچ مرجع قضایی دیگری نتوانیم اقدام کنیم."

همسر عماد بهاور می افزاید: "به علت اینکه حکم عماد غیرعادلانه بود باید پرونده را از شعبه 15 دادگاه انقلاب برای اعاده دادرسی می فرستادند اما این کار را نکرده اند و این پرونده را به حالت معلق نگه داشته اند. بارها به دیوان عالی مراجعه کرده ایم اما می گویند ما باید جوابی از شعبه 15 دادگاه انقلاب بگیریم و واقعا نمی دانیم دیگر باید به کجا برای پیگیری و گرفتن پاسخ مراجعه کنیم؟ هیچکس پاسخگو نیست. الان نزدیک دو سال است که عماد زندان است و حتی نتوانسته به مرخصی بیاید و اقعا نمی دانیم چرا اینقدر فشار می آورند اصلا ماندن ایشان در زندان چه نفعی دارد یا آمدنش به مرخصی چه ضرری می تواند داشته باشد؟ "

این عضو نهضت آزادی ایران در نامه ای از درون زندان، برای همسرش نوشته است: "مریم عزیزم، آیا می دانی پدر و مادر بودن یعنی چه؟ پس به جای مادر «ندا» باش و تجربه کن دیدن مکرر تصاویر جان دادن دخترک را که هر روز از تلویزیون های گوناگون به نمایش در می آید... باید به جای پدر «امیر» بود هنگامی که در مراسم سوگواری پسرش تصویری از او را میان جمع می گرداند . او خود ، امیر را زنده تحویل داد و جسدش را تحویل گرفت.... «آرش»  را می شناسی؟ او فکر می کرد که «به زودی» از زندان آزاد خواهد شد اما اعدام شد ، باید درک کنیم تجربه پدرش را که گفت تنها پذیرای پیام های تبریک خواهد بود. من پسری را می شناسم که خرداد ماه 1388 ، مورد اصابت گلوله قرار گرفت ، پایش را گرفتند و او را روی زمین کشیدند و بردند ، او دچار قطع نخاع شد و اکنون بیش از یکسال و نیم است که در حالت فلج کامل و بی حرکت در خانه اش بستری است. رنج پدر و مادرش را ببین وقتی هر از گاهی او را جابجا می کنند تا زخم بستر نگیرد...بیا تا لحظه ای درنگ و سکوت کنیم به احترام رنجی که انسان ها کشیده و می کشند. ما مسیرهایی را طی می کنیم که نشانه های روشنی دارد. باید در تماشای هستی غرقه بود. باید انسانها را دید ، رنجها و شادی هایشان را ، باید قضات و بازجویان را دید ، ظلمت و نفرت را ، و نتیجه این دیدنها شاید آن باشد که در نهایت خود را پیدا کنیم . در آن هنگام شاید همان طور که گفته اند شاهد باشیم که کل هستی سرشار از نور و صوت است، حتی ظالمان و نااهلان نیز چیزی جز ذرات نور نخواهند بود..."

مریم شفیعی با اشاره به روحیه قوی و بردباری همسرش می گوید: "او خیلی مقاوم است و سعی می کند به ما روحیه بدهد و به شوخی به من می گوید که عیبی ندارد انشالله سال 98 من به یک مرخصی می آییم و نگران نباشید. همیشه تلاش می کند با حرفها و نامه هایش ما را به بردباری و ایستادگی دعوت کند و در این امر هم "موفق" بوده و من واقعا به او افتخار می کنم و این روزها را با صبوری تحمل می کنم. عماد توانایی های زیادی داشت که یکی از آنها توانایی او در کار گروهی و جذب جوانان بود و می توانست با جوانان ارتباط برقرار کند و همین مسئله باعث شده که از عماد بترسند و حتی با مرخصی او مخالفت کنند."

همسر این عضو دربند نهضت آزادی ایران در پایان می گوید: "امیدوارم روزی این جوانان از زندان آزاد شوند و به کشورشان خدمت کنند. من مطمئن هستم اگر پرونده عماد را دوباره و بدون غرض ورزی مورد بررسی قرار دهند به بی گناهی او اعتراف می کنند و او را آزاد می کنند." 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه