سئوال جواب درباره قوانین ایران

سئوال جواب درباره قوانین ایران

۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

حکم اعدام س بیگی

بار دیگر دختری به عنوان رابطه نا  مشروع متهم به اعدام شد و پرونده ان به دیوان عالی برای تجدید نظر یا رای قطعی فرستاده شد. وکیل این خانواده تعهد کرده هیچ گونه مصاحبه ای درون مرزی و برون مرزی جهت جریه شدن افکار عمومی نداشته باشد. همسر این خانم آقای الف کیاد فعال سیاسی با سابقه طولانی در حزب کمونیست بوده - حال اصلا تجاوزی صورت گرفته  یا بار دیگر یک بازی کثیف سیاسی برای فشار افراد این خانواده صورت گرفته . حال گفته می شود متجاوز ، تجاوز به نامادری خود نموده و اکنون متواری می باشد . 
خوب اگه متواری هست چطور حکم اعدام داده شده ، نباید متجاوز اعتراف می کرد . چطور موقع شهادت زن نصف حساب میشه ولی در این موارد اعتراف در مورد خودش تمام حساب میشه.
این زن سابقه خودکشی داشته و تا کنون چندین بار ازدواج موقت حتی دو ساعته تا یک هفته تا یک ماهه و وضعیت بد مالی وی باعث شده که هر مدت نزد کسی چه صیغه ای چه پولی شبی را بگزراند . او از زندگی بریده ولی حتی یک نفر هم نیست به این دولت بگوید این بدبخت از سر ناچاری تن به سکس داده و بس!
قضاوت با شما

تجاوز صادق صبا به مجری برنامه

سلام
این بار دروغ بزرگی دیگر برای بدنام کردن بی بی سی و ایرانیان در انگلیس ، دیگه اسلام ایران کم آورده حتی جرات نداره اجازه بده مردم ماهواره زو نگاه کنن حال می اید دروغ پردازی می کنند.
من از هر دوی ابن عزیزان تشکر میکنم زحمت زیادشان باعث شده به اینان تهمت زده شود . اصولا هر که بر ضد رژسم باشه چولش هم باید بخوره دیگه.
عاقلان دانند

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

محبوبیت یک میزبان تلویزیونی سکسی، نمایانگر تضادها در پاکستان


بسیاری از مردم پاکستان، «ماتیرا»، میزبان یک برنامه تلویزیونی پرطرفدار در این کشور را به خاطر مطرح کردن موضوع های «تابو» از جمله عشق و بیماری ایدز، پا ازگلیم زنانه خود بیرون گذاشتن و پوشیدن لباس های سکسی، فردی غیراخلاقی می خوانند.
«ماتیرا محمد» با وجود همه این القاب و اسامی در پاکستان امروز جایگاهی چون «پاریس هیلتون» در جوامع غربی دارد. مردم یا او را عاشقانه دوست دارند و یا نسبت به او ابراز تنفر می کنند و این زن جوان و زیبا در حالی که برخی از منتقدینش او را «فاسد» و «هرزه» می نامند در جامعه پاکستان غوغایی بر پا کرده است. از سوی دیگر بسیاری از افراد نیز از اینکه او شهامت به بحث کشیدن مسایلی چون جنسیت، سکس و بیماری ایدز در یک جامعه بسته را دارد از او تقدیر می کنند: «بسیاری از مردم مرا از روی لباس هایی که می پوشم قضاوت می کنند و می گویند من زن بدی هستم. اما لباس بیانگر شخصیت یک انسان نیست.»
«ماتیرا» که از طریق تلویزیون های ماهواره ای در سراسر جهان با اسم کوچک خود شناخته می شود می گوید: «خیلی دیگر از زنان معروف هم دامن های کوتاه می پوشند و سر و سینه خود را به نمایش می گذارند اما کسی به آن ها توجهی ندارد. من هرجا که قدم بگذارم یک «شو» شروع میشه و با رفتن من هم این «شو» تمام میشه!»
محبوبیت «ماتیرا» بیش از هرچیز به خاطر هوش، ذکاوت، بذله گویی، جاذبه جنسی و بیش از هرچیز جنبه های شوک آوری است که در بیان و حرکات او وجود دارد. اما بیش از هرچیز «ماتیرا» نمایانگر تضادهای بی شماری است که امروز کشور پاکستان و ملت آن را در بر گرفته است. کشوری که در خارج از مرزها، به آن به چشم سرزمین بمب گذارهای انتحاری، مکان گردهمایی مسلمانان بنیادگرا و محل وقوع حوادث و فجایع طبیعی و مرگبار نگاه می شود.
«مظهرزعیدی» فیلمساز مستند پاکستانی می گوید: «ظاهرا در جامعه امروز پاکستان، پرهیزکاری حرف اول را می زند اما بعد شما دخترهایی چون ماتیرا را دارید که همه مرزها را شکسته اند و در عین حال طرفداران بیشماری دارند. پاکستان یک جامعه خیلی خیلی پیچیده است. از یک طرف به شدت پایبند اخلاق و وفادار به مذهب و متعصب است و از سوی دیگر در بند حفظ ظاهر و به شدت متظاهر.»
«ماتیرا» ١٩ سال دارد و حرفه تلویزیونی خود را با یک برنامه هفتگی «یوگا» شروع کرده است اما کمی بعد کار میزبانی برنامه «نشانه های عشق» را آغاز کرد. برنامه ای که در ساعات دیر وقت شب اجرا می شود. اما لباس های بدن نما، افکار سکسی و تجزیه و تحلیل های او از روابط بین زن ها و مردها، برنامه «ماتیرا» را در مدت کوتاهی تبدیل به یکی از پرتماشاگرترین شوهای تلویزیونی پاکستان کرد. این برنامه وقتی به اوج محبوبیت رسید که مرد تماشاگری ضمن تلفن به «ماتیرا» با لحنی شهوت آمیز به او ابراز عشق کرد. در اینجا بود که «ماتیرا» بدون کوچکترین تاملی به او جوابی دندان شکن داد: «پاکستان..برایت متاسفم چون خیلی محرومیت جنسی کشیده ای. برو دوست عزیز سراغ همسرت ..اگر همسری نداری برو زن بگیر..یا یک کار دیگه ای انجام بده..برو این محرومیتت رو ببر یک جای دیگه چون یک برنامه تلویزیونی زنده جای این کارا نیست.»
در مدتی کوتاه، ویدیوی این برنامه زنده دست به دست گشت و همه جا صحبت از جواب «ماتیرا» به این تماشاگر تلویزیونی بود. کم کم بذله گویی های این مجری برنامه هم هر روز بیشتربه محبوبیت او افزود. یک بار در یکی از این برنامه ها، «ماتیرا» از زنان تماشاگر برنامه اش می خواست تا سگ هایشان را بدون قلاده بیرون نبرند: «به نظر من مردها اصلا مثل سگ ها نیستند...به نظر من، سگ بهترین دوست بشره اما درعین حال میتونه آدم رو گاز بگیره. بستگی داره که با این سگ چگونه رفتار بشه.»
«آفیا فیراز» زن ٢۵ ساله ای که بعضی از برنامه های «ماتیرا» را تماشا کرده است می گوید: «به نظر من این برنامه خیلی خیلی زننده و یک رسم تازه اما بسیار بدی برای جامعه پاکستان است.»
جوان ٢٨ ساله ای به نام «ضیا احمد» با این حرف مخالف است: «من فکر می کنم افرادی مثل «ماتیرا» نمایانگر آینده کشور ما هستند. این نوع افراد هستند که با جرات و شهامتی که دارند مرزها را در هم می شکنند و درباره مسایلی صحبت می کنند که حتی رسانه ها هم جرات بررسی آن را ندارند. تنها با وجود افرادی چون ماتیراست که ما می توانیم پیشرفت کنیم و از این جامعه بسته بیرون بزنیم.»
«ماتیرا» روی صفحه کوچک تلویزیون نقش یک دختر گیج را بازی می کند که حرف های اساسی اش را با زبانی ساده و گاه حتی بچه گانه بیان می کند. اما در حقیقت او یک مجری حرفه ای و با وجود سن و سال کم با تجربه است که از وضعیت جامعه در حال زوال کنونی پاکستان به خوبی آگاهی دارد. جامعه ای که در آن بنیادگرایی مذهبی رشدی روزافزون و سریع به خود گرفته است و بودجه عظیم نظامی در آن جایی برای رسیدگی به وضعیت اسفناک سیستم تعلیماتی باقی نگذاشته است.
عندلیت رعنا، سردبیر نشریه «اکسپوزه» چاپ کراچی که این هفته تصویری از «ماتیرا» را روی جلد خود به چاپ رسانده است می گوید: «ماتیرا یک زن جوان مطلع و بسیار هوشمند است. این نقش به ظاهر گیج و ساده ای که او بازی می کند هم در واقع بخشی از کاراکتری است که او برای این شوی تلویزیونی خلق کرده است.»
«ماتیرا» می داند که جامعه پاکستانی یک جامعه بسته و عقب افتاده است که هرچند به ظاهر به او لبخند می زند اما می تواند از پشت به او خنجر بزند. او بیش از هر چیز یک زن مسلمان است که به سختی می توان به او برچسب «فمینیست» بودن زد اما در برنامه تلویزیونی خود به رسوا ساختن آن عده از مسلمانانی که در خفا مشروب می نوشند اما در جمع آن را نفی کرده و گناه کبیره می شمارند می پردازد. او می گوید رابطه اش با خدا یک رابطه شخصی است.
با این همه «ماتیرا» می داند که تهدیداتی که علیه او از سوی تندروهای مذهبی می شود حقیقی است اما می گوید افرادی را برای مواظبت از خود استخدام کرده است: «افراد جنایتکار همه جا پیدا می شود حتی وسط ناف بورلی هیلز!»
با وجود ظاهر سکسی و حرف های برانگیزنده، بیشترین طرفداران «ماتیرا» را زنان تشکیل می دهند. این زن ها برخی با حالت شوک و ناباوری او را تماشا می کنند، برخی شیفته افکار او هستند و بعضی دیگر هم می خواهند از او بیاموزند. شوهای «ماتیرا» مطلقا «سکسی» به شمار نمی رود و او ضمن اجرا تلفن هر کسی که بخواهد با او حرف بزند را جواب می دهد: «شما باید مردم را درباره استفاده از کاندوم و تجاوز، به خصوص تجاوزهای جنسی نسبت به کودکان آگاه کنید. اما اغلب مردم پاکستان فکر می کنند من دیوانه ام و همین تعصب ها و کوته نگری آن هاست که باعث وجود جنایت و تروریسم می شود.»
«ماتیرا» می گوید:«من خودم در بچگی مورد تهاجم قرار گرفتم. ب عد فهمیدم که دنیا جنگلیه که در آن یا باید شکار کنی و یا اینکه شکار بشی ..و من همانجا تصمیم گرفتن که شکارچی باشم.»
سازمان های مذهبی از جمله «جامعه اسلامی» پاکستان  تا کنون چندین بار رفتار و سخنان «ماتیرا» را نفی کرده اند. «سامی شاه» یک کمدین استند آپ پاکستانی می گوید: «برای بخش عظیمی از یک جامعه مسلمان و محافظه کار، حتی فکر کردن به یک زن در رابطه با سکس هم وحشت آور است. برای آن ها این تصور که یک زن هم می تواند از ارتباط جنسی لذت ببرد غیر ابل قبول و بیشتر از حد تحمل آن هاست.»

"احتمال اعدام" یوسف ندرخانی

افزایش انتقادهای بین المللی از "احتمال اعدام" یوسف ندرخانی


قوه قضاییه
دادگاهی در ایران یوسف ندرخانی، کشیش پروتستان را به خاطر "ارتداد" به اعدام محکوم کرده است
همزمان با انتشار گزارش ها درباره احتمال اعدام یوسف ندرخانی، کشیش پروتستان در ایران که از انکار دیانت مسیحی خود خودداری کرده است، انتقاد گروه های مدافع آزادی ادیان و دولت های خارجی از جمهوری اسلامی افزایش یافته است.
ایالات متحده و لهستان روز پنجشنبه نگرانی خود را از محکومیت و احتمال اعدام یوسف ندرخانی اعلام کردند.
قوه قضائیه ایران
پیش تر، ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه بریتانیا نگرانی خود را در این باره اعلام کرده بودند.
کاخ سفید با انتشار بیانیه ای ضمن انتقاد شدید از "بی اعتنایی محض" حکومت ایران به آزادی ادیان، اعلام کرد "کشیش ندرخانی کاری جز حفظ ایمان دینی خود نکرده که از حقوق جهانی انسان هاست."
این بیانیه افزود تلاش برای مجبور کردن آقای ندرخانی به بازگشت از دینش برخلاف "ارزش های دینی است که حکومت ایران مدعی دفاع از آن است، تعرض به همه حدود شرافت و ناقض تعهدات بین المللی ایران" است.
ایران از امضا کنندگان میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است.
یوسف ندرخانی که ۳۲ سال سن دارد، در ۱۹ سالگی از اسلام به مسیحیت گروید و کشیش یک گروه کوچک از مسیحیان تبشیری است.
آقای ندرخانی اکتبر ۲۰۰۹ بازداشت شد و براساس قوانین شریعت اسلامی به جرم ارتداد به اعدام محکوم شد. این قانون اجازه می دهد در صورت ندامت محکوم حکم لغو شود.
بعد از تایید حکم او توسط دادگاه تجدید نظر در سپتامبر ۲۰۱۰ در استان گیلان، یوسف ندرخانی از دیوان عالی تجدید نظر خواست.
همسر آقای ندرخانی که ابتدا به حبس ابد محکوم شده بود، با حکم دادگاه تجدید نظر آزاد شده است.
محمد علی دادخواه، وکیل آقای ندرخانی در گفت و گو با بی بی سی فارسی ابراز امیدواری کرد که با توجه به مدارکی که به دادگاه تجدید نظر ارائه شده است، حکم اعدام موکلش لغو شود.
به گفته او، رای دادگاه تجدید نظر احتمالا در ده روز آینده صادر خواهد شد.

اعتراض شورای اروپا

وزارت امورخارجه لهستان نیز با احضار سفیر ایران در ورشو، نگرانی خود را از گزارش های مربوط به اعدام احتمالی آقای ندرخانی را اعلام کرد.
به گزارش سایت وزارت امورخارجه لهستان، صمد علی لکی زاده پنجشنبه به این وزارتخانه احضار شد و در دیدار با یرژی پومیانووسکی، قائم مقام این وزارتخانه از نگرانی این کشور و اتحادیه اروپا را درباره احتمال اعدام کشیش یوسف ندرخانی مطلع شد.
آقای پومیانووسکی در این دیدار مراتب نگرانی لهستان را از عدم رعایت حقوق شهروندان به وسیله دادگاه های ایران و عدم پایبندی این کشور به تعهدات بین المللی در برابر حقوق سیاسی و مدنی شهروندان خود اعلام کرد.
آقای پومیانوورسکی در این ملاقات خواهان احترام مقام های ایرانی به حقوق اولیه شهروندان شد که در قانون اساسی این کشور تضمین شده است.
سازمان همبستگی مسیحیان در جهان که در بریتانیا مستقر است، از مردم سراسر جهان خواسته است از حکومت ایران بخواهند آقای ندرخانی را اعدام نکند.
کمیسیون آزادی های بین المللی دینی در آمریکا هم محکومیت آقای ندرخانی را "برخلاف قوانین ایران و استانداردهای جهانی حقوق بشر" دانسته است.

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

رمز گشایی قتل سید احمد خمینی


از زمانی که عماد باقی به نقل از نیازی گفت که سعید امامی و عوامل قتلهای زنجیره ای در قتل مرحوم احمد آقا نقش داشته اند و تایید این نقل قول توسط حاج سید حسن خمینی، خاطره ای از سعید امامی مرا می آزارد، هر روز این فرضیه در دلم قوت می گیرد، چه اشکالی دارد سید حسن مرگ پدر را پیگیری نماید، آیا تحقیق و تفحص در مورد مرگ تنها یادگار امام جرم است ؟ اگر "عناصر خود سر " چنین جنایتی انجام داده باشندچرا از تحقیق و شفاف سازی پرهیز کنیم ؟ ما که می دانیم تمام این قتل ها کار "عناصر خود سر" است، چه بهتر که با شفاف سازی اعتماد ملت را از دست ندهیم و به شبهات پاسخ دهیم !
ارتحال نابهنگام مرحوم حاج سید احمد خمینی در 49 سالگی ( در همان سنی که آیت الله خامنه ای به رهبری و احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسیدند، این هم از رموز عدد49 ) ضرورت تحقیق و تفحص را بیشتر می کند، این مهم نباید دچار مرور زمان شود، شاید حاج سید حسن آقا هرگز چهل و نهمین بهار را نبیند( زبانم لال )
اما خاطره من از سعید امامی :
در یک بحث تئوری با او ، من معتقد بودم که حذف فیزیکی در سنت پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) جایی ندارد، اگر چنین بود امیر مومنان علی علیه السلام می توانست در سقیفه که چند نفر بیش نبودند مسیر تاریخ را تغییر دهد، توجیه هم این که چند نفر معدود می خواهند علیه بیعت 120 هزار نفر با وصی و جانشین پیامبر (ص) توطئه کنند، یا مسلم در خانه هانی کار را یکسره می کرد و حادثه کربلا اتفاق نمی افتاد!
او معتقد بود وقتی علیه نظام اسلامی و ولایت امرتوطئه می کنند باید به هر طریق فتنه را ریشه کن کرد و استناد می کرد به دستور قتل کسانی که در جنگ احزاب خیانت و جاسوسی کردند و معتقد بود حذف فیزیکی باید با اذن حاکم شرع باشد.
به او گفتم: این عملیات "عناصر خود سر" موجب وهن اسلام و تضعیف نظام است، ترورهایی نظیر بختیار آبروی مسلمین را در دنیا به مخاطره انداخته است، لااقل سیا و موساد با "دست دادن" یا ریختن مواد در کفش قربانی و کمی صبر او را به سرطان مبتلا می کنندو یا از طرق دیگر او را مبتلا به ایدز می نمایند و این همه رسوایی ببار نمی آورند! در همان جلسه به دنبال روشهای نوین بود، مثلاً این که بختیار در آن سن و سال حتماً از داروهای مختلف و مواد مخدر استفاده می کرده است ، اگر "سیا" می خواست او را حذف کند، به او نزدیک می شد و با شناسایی داروهای او ترتیبی می داد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار می داد - دقت بفرمایید! فقط یک قرص که پس از مرگ باقی قرص ها معمولی و استاندارد باشند - و منتظر می ماند تا شب موعود و رسیدن نوبت آن قرص مرگبار !! مقتول مثل همیشه قرص های خود را خورده و آرام می خوابد و دیگر بیدار نمی شود، پزشک قانونی نیز سمی در خون او نمی یابد! حتی اگر غلظت دارو در خون او را اندازه گیری نمایند، تنها فرضیه محتمل استفاده عمدی یا اشتباهی از داروی اضافه است !
نمی خواهم بگویم این روش، مورد استفاده " عناصر خود سر" قرار گرفته است، اما غلظت خونی داروها ی مصرفی مرحوم احمد آقا باید اندازه گیری می شد ( اگر نشده است، مشکوک است! ) دوز سمی و کشنده می توانست یک سر نخ قوی و محکم باشد !
حال چه باید کرد ؟ آیا " عناصر خود سر " باید فارغ از پیگیری قتل فرزند امام باشند ؟ این رسالت خانواده امام (ره) بخصوص در حیات همسر امام و مادر سید احمد آقا است ، به دنبال فردی بگردید که آخرین قوطی داروی حاج احمد آقا را تهیه کرده است! می تواند در قوطی داروی او یک قرص با دوز سمی و کشنده قرار داده باشد، سر نخ تحقیقات یافتن فردی است که آخرین دارو را برای احمد آقا تهیه کرده است! باید مراقب بود و از جان او صیانت کرد، دولت دهم با رسیدگی جدی به این پرونده ها باید نظام را از لوث این شبهات پاک و تطهیر نماید ( دولت مطهر )
امشب پس از سالها آرام می خوابم، احساس می کنم بار سنگینی از دوش بر داشته و به تکلیف خود عمل کرده ام. 
حال مسئولین قضایی و امنیتی دو راه دارند: 
1 - با فوتی شعله مرا خاموش کنند که هر چه بر این شعله بدمید برافروخته تر می شود! و مصاحبه و تکذیب سید حسن آقا کار را خراب تر می کند و شبهه را در میان مردم تقویت می نماید.
2 - رسیدگی منصفانه به پرونده و رمزگشایی قتل مرحوم حاج سید احمد خمینی.
والسلام علی من اتبع الهدی
دکتر مهدی خزعلی
منبع: /www.drkhazali.com

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

خشم' دو آمریکایی آزاد شده نسبت به دولت ایران

جاشوا فتال و شین باوئر و سارا شورد
جاشوا فتال، شین باوئر و سارا شورد روز ۳۱ ژوئیه سال ۲۰۰۹ (۹ مرداد ۱۳۸۸) در منطقه مرزی ایران و کردستان عراق به اتهام ورود غیر قانونی به خاک ایران بازداشت شده بودند
جاشوا فتال و شین باوئر، دو آمریکایی محکوم شده به ورود غیرقانونی و جاسوسی در ایران که روز چهارشنبه در ازای پرداخت وثیقه یک میلیون دلاری آزاد شدند، نسبت به آنچه در زندان ایران بر آنها گذشته "ابراز خشم" کردند.
این دو آمریکایی که پس از بیش از دو سال، روز یکشنبه ۲۵ سپتامبر (سوم مهر) ساعاتی پس از ورود به نیویورک در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کردند، گفتند که فریادهای زندانیانی را شنیده اند که مورد "ضرب و شتم" قرار می گرفتند.

آنها در بخش مقدماتی کنفرانس مطبوعاتی خود گفتند: "حالا که آزاد شده ایم، شاید برخی بپرسند که آیا دولت ایران را برای آنچه با ما کرده می توانیم ببخشیم؟ جواب ما این است که‌چطور می توانیم دولتی را ببخشیم که به زندانی کردن تعداد زیادی از افراد بی گناه و زندانیان عقیدتی اقدام می کند؟ این مردم ایران هستند که متحمل فشارهای سنگین می شوند و دولتی بی رحم که احترامی برای حقوق بشر قائل نیست را بالای سر خود دارند."
در ادامه آنها گفتند که در مدت زندانی بودن در ایران، زندانیانی را دیده اند که "تنها برای شرکت در یک تظاهرات یا نوشتن یک مطلب در وبلاگ شخصی شان و یا صرفا به علت آن که طرفدار دموکراسی بوده اند یا عقاید مذهبی متفاوتی داشته اند، زندانی شده اند."
در بخش دیگری از این اظهارات که در برابر صدها خبرنگار و دوربین تلویزیونی عنوان می شد، شین باوئر و جاشوا فتال گفتند: "روزنامه نگاران پشت میله های زندان می مانند و مردم بی گناه اعدام می شوند. اگر دولت ایران می خواهد که تصویر خود را در جهان تغییر دهد و فشار بین المللی را کاهش دهد، باید تمام زندانیان سیاسی و زندانیان عقیدتی را بی درنگ آزاد کند. آنها شایسته آزادی اند، همچنان که ما آن را به دست آوردیم."
این دو آمریکایی که بیش از ۷۰۰ روز در ایران زندانی بودند در باره حقوق فردی‌شان به عنوان یک زندانی گفتند: "در تمام مدتی که در بازداشت بودیم تنها موفق شدیم ۱۵ دقیقه از طریق تلفن با خانواده هایمان صحبت کنیم و یک ملاقات کوتاه با مادرانمان داشتیم. برای اینکه بتوانیم نامه هایی که از طرف عزیزانمان ارسال می شد را دریافت کنیم، ناچار بودیم که اعتصاب غذا کنیم. خیلی از اوقات، فریاد زندانیان دیگر را می شنیدیم که موردضرب و شتم قرار می گرفتند اما ما واقعا کاری برای کمک کردن به آنها نمی توانستیم انجام بدهیم".
جاشوا فتال، شین باوئر و سارا شورد روز ۳۱ ژوئیه سال ۲۰۰۹ (۹ مرداد ۱۳۸۸) در منطقه مرزی ایران و کردستان عراق به اتهام ورود غیر قانونی به خاک ایران بازداشت شده بودند.
خانم شورد شهریور سال گذشته به قید وثیقه نیم میلیون دلاری از زندان آزاد شد و به آمریکا بازگشت.
شین باوئر و جاشوا فتال هم پس از ۷۸۱ روز بازداشت، سرانجام با اعلام موافقت یکی از شعبه های دادگاه تجدیدنظر تهران با آزادی آن دو به شرط سپردن وثیقه ای معادل ۵۰۰ میلیون تومان برای هر یک، آزاد شدند و از طریق عمان به آمریکا بازگشتند.

ازدواج احمدی نژاد با بشار اسد در نیویورک


احتمال استرداد ۴ پناهجوی ایرانی از اسلو به تهران


بعد از انتخابات ریاست جمهوری گذشته در ایران تعداد پناهجویان ایرانی در کشورهای جهان رو به افزایش گذاشته است
گزارش منابع خبری از نروژ حاکیست، چهار ایرانی که درخواست پناهندگی آنها در نروژ پذیرفته نشده است، ظرف ۴۸ ساعت آینده به ایران مسترد خواهند شد.
عباس شکری، خبرنگار در نروژ با تایید این خبر به بخش فارسی بی بی سی گفت که چهار پناهجوی ایرانی هم اکنون به اردوگاه توراندوم در نزدیکی فرودگاه اسلو، پایتخت منتقل شده‌اند.
وی افزود، تقاضای این چهار نفر در دو مرحله مورد پذیرش اداره مهاجرت نروژ و دادگاه تجدید نظر واقع نشده و حکم اخراج آنها صادر شده است.
به گفته آقای شکری، فعالان حقوق بشر از جمله عفو بین الملل در تلاشند تا مانع از اجرای حکم استرداد این چهار نفر شوند.
گفته می شود که تعداد ایرانی‌هایی که در نروژ تقاضای پناهندگی کرده‌اند، بعد از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در ایران رو به افزایش گذاشته‌است.
آقای شکری می‌گوید که فوریه سال گذشته میلادی یک جوان ۱۹ ساله از نروژ به ایران بازگردانده شد که در همان بدو ورود در فرودگاه تهران توسط ماموران امنیتی بازداشت و روانه زندان اوین شد.
گفته می‌شود، ایران از ورود آن دسته از پناهجویان ایرانی که فاقد پاسپورت هستند، ممانعت بعمل می‌آورد و همین موضوع موجب طولانی شدن مدت اقامت پناهجویان در کشورهایی می‌شود که در آن تقاضای پناهندگی خود را ارائه کرده‌اند.
آقای شکری افزود که چندی قبل یک هیات ایرانی به نروژ سفر کرد تا با مقامات وزارت امور خارجه این کشور در مورد پناهجویانی که پاسپورت ندارند و موضوع استرداد آنها به ایران مطرح است، گفتگو کنند.
دولت نروژ به هر پناهجویی که حکم اخراجش صادر می‌شود، پانزده روز مهلت می‌دهد تا خاک این کشور را ترک کند.
در همین حال به هر پناهجو که دواطلبانه از این کشور خارج شود، ۵۰ هزار کرون پرداخت می‌شود.
گزارش‌ها همچنین حاکیست، در سال گذشته میلادی بیش از چهار هزار نفر در نروژ که به طور غیرقانونی اقامت دارند به کشورهای دیگر منتقل شده اند.
همین گزار شها حاکیست که در ۸ ماه اول سال جاری میلادی بیش از ۱۲۰۰ نفر پناهجو، به طور داوطلب خواهان بازگشت به کشورشان شده اند.

واکنش مادر سهراب اعرابی به حرفهای احمدی نژاد درآمریکا


پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی جوانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد کشته شد، در پاسخ به اظهارات احمدی نژاد در گفتگو با رسانه های آمریکایی مبنی بر اینکه دو سوم کشته شدگان پس از انتخابات بسیجی بوده و عده قلیلی هم ساختمان ها را تخریب کرده بودند، گفت: این دفعه ی اول نیست که احمدی نژاد دروغ می گوید. من اصلا حرف ایشان را قبول ندارم، ایشان را اصلا به عنوان رییس جمهور نمی دانم، اگر راست می گویند، صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیاید، با من مصاحبه کند، بدون سانسور پخش کند تا من بگویم بچه های ما چه کسانی بودند و چگونه کشته شدند.
مادر این جوان ۱۹ ساله ای که در خیابان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، در مصاحبه با جرس با بیان اینکه بچه ی من نه بسیجی بوده و نه خرابکار تاکید می کند که سهراب اعرابی یک ایرانی وطن پرست بوده که به خاطر رای گمشده اش به خیابان رفت و کشته شد.
وی با بیان این نکته که تمام خانواده ها در سایت ها و رسانه های خارج از ایران اعلام کردند که این بچه ها چگونه کشته شدند می گوید: در رسانه های داخل ایران که اصلا به ما اجازه نمی دهند صحبت کنیم تا ما بگوییم که بچه های ما توی چه راهی کشته شدند، بچه من طرفدار آقای موسوی بوده و به همین دلیل هم او را کشتند.
وی ادامه داد: این باعث افتخار من است و هیچ هم پنهان نمی کنم که بچه ی من طرفدار موسوی بود و من خودم شخصا احمدی نژاد را به عنوان رییس جمهور نمی دانم، احمدی نژاد از همان روز اول با دروغ آمد و الان هم ما به دروغ های احمدی نژاد عادت کردیم.
وی در خصوص پیگیری های قضایی پرونده ی کشته شدن فرزندش می گوید: به ما گفته اند بیایید دیه بگیرید ولی ما نپذیرفتیم، اما چون در ایران پاسخی به ما ندادند مطمئن باشند که از طریق سازمان ملل پیگیری خواهیم کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که احمدی نژاد تابلویی را به دبیر کل سازمان ملل هدیه کرده است که این شعر به روی آن نوشته شده است؛ «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند»،می گوید: چرا در ایران بنی آدم اعضای یکدیگر نیستند؟ بچه ی من نوزده سالش بود، که با تیر زدند کشتند، این اسلحه ها دست چه کسانی هست؟ جز اینکه این اسلحه ها دست بسیج و سپاه و نیروهای مسلح است، مگر دست مردم اسلحه است؟ آیا در دست بچه ی من اسلحه بود؟ فقط چون گفته بود که با رای من چه کرده اید زدند کشتند.
خانم فهیمی ادامه می دهد: وقتی رییس قوه قضاییه کشور ما که باید رییس قوه عدالت باشد توی این مملکت، می گوید فقط یک نفر کشته شده و آقای احمدی نژاد هم می گوید ۳۳ نفر کشته شدند که ۲۲ نفر بسیجی بودند، خوب چرا اعلام نمی کنند، چرا قاتل آنها را معرفی نمی کنند. قانون در کشور ما اجرا نمی شود.
وی در پاسخ به پرسش در خصوص واکنش مراجع بین المللی می گوید؛ همه منافع خودشان را می خواهند و منافع ملت ها رفته کنار، متاسفانه خون بچه های ما را دارند پایمال می کنند. من خودم شخصا این اجازه را نخواهم داد .

جهت نمایش ویدئو در یوتوب اینجا کلیک کنید.
جهت دانلود ویدئو اینجا کلیک کنید.


واکنش مادر ندا آقا سلطان به اظهارات احمدی نژاد:
مردم ایران و جهان می دانند چه کسی ندا را کشت
هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در مورد سخنان اخیر محمود احمدی نژاد گفت: آقای احمدی نژاد هر چه می خواهند بگویند هیچ اهمیتی ندارد؛ مردم ایران و جهان می دانند چه کسی ندا را کشت.
محمود احمدی نژاد در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمزصحنه جان باختن ندا آقا سلطان را نمایشی و شبکه بی بی سی را کارگردان این صحنه نمایش خوانده و ادعا کرده است که “ما اسنادی داریم که نشان می دهد او بعدا کشته شده و بی بی سی کارگردانی می کرده است.
ندا آقاسلطان، ۳۰ خرداد سال ۸۸ و تنها ۸ روز پس از انتخابات ریاست جمهوری، بر اثر اصابت گلوله جان باخت و به نماد جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد. فیلم لحظه جان باختن او در جریان سرکوب اعتراضات مردمی، به نوشته “تایم”، به عنوان پربیننده‌ترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت ثبت شد؛ لحظه ای که چشم های بازاین دختر جوان در واپسین لحظه زندگی، چشم های بسته جهانیان را به وقایع ایران گشود.
مادر ندا آقاسلطان دررابطه با اظهارات احمدی نژاد به روز آنلاین گفته است با دیدن مصاحبه احمدی نژاد خیلی خندیدم. خودشان هم هیچ جوابی ندارند بدهند، هر روز قصه جدیدی می بافند.
اومی گوید: بعد از دو سال و سه ماه وقتی چنین می گویند من چه باید بگویم؟ کسی که اینجا به داد ما نمی رسد. به چه کسی بگویم؟ این همه حرف زدم صحبت کردم در فیلم و مصاحبه و… چه کسی به داد ما میرسد؟
مادر ندا آقاسلطان می افزاید: یک مقام رسمی می رود امریکا و می گوید ناراحت شدم و بی بی سی کشته و نمایش بوده و… من هم فقط می خندم به حرف های این آقا. مردم خوب میدانند چه کسی ندا را کشت. آقای احمدی نژاد سال اول که رفت عکس آن خانم مصری را بالا برد و وقتی از ندا پرسیدند او از آن خانم مصری حرف زد. سال گذشته هم که انطور حرف زد و گفت همه آزاد هستند و… امسال هم که چنین می گوید. هر سال می رود و یک چیزهایی می گوید خب چه باید بگویم؟ بروم به او بگویم اخر تو رئیس دولت هستی وجدان داری؟ چگونه به خود اجازه میدهی بگویی ساختگی بوده و… اما این هم فایده ای ندارد.
او سپس با اشاره به لحظه جان باختن فرزندش که مردم جهان به نظاره نشستند می گوید: مهم این است که مردم ایران و مردم جهان میدانند قضیه چیست و چه اتفاقی افتاده. حال اینها هر چه میخواهند بگویند. برای من مهم مردم هستند که بعد از دو سال و سه ماه همچنان پشتیبان ما هستند و تنهایمان نگذاشته اند.من همیشه قدردان محبت های همه مردم هستم؛مهم این است که بعد دو سال مردم همچنان می آیند و دلگرمی میدهند حال احمدی نژاد هر چه میخواهد بگوید کسی که باور نمیکند.
خانم رستمی مطلق در عین حال با خنده می گوید به هر حال دستشان هم درد نکند بعد از دو سال و سه ماه حداقل یک قاتلی معرفی کردند اما خودشان هم خوب میدانند که ندا را چه کسی کشت.
واکنش خانواده های کشته شدگان به اظهارات احمدی نژاد:
فرزندان ما نه خرابکارند نه بسیجی، دنبال رای شان بودند
محمود احمدی نژاد در هشتمین سفر خود به ایالات متحده آمریکا، طی یک نشست خبری که با حضور ۲۰ خبرنگار رسانه‌های آمریکایی در هتل محل اقامت وی برگزار شده بود، معترضان حوادث پس از انتخابات دهمین دوزه ریاست جمهوری ایران را عده قلیلی نامید که ساختمان‌ها را تخریب می‌کنند و خودروها را به آتش می‌کشند.
وی در عین حال ادعا کرد که «متاسفانه ۳۳ نفر در حوادث بعد از انتخابات کشته شدند که بیش از دو سوم آنها از نیروهای انتظامی یا مردم عادی هوادار دولت بودند.»
اگر چه تا کنون آمار متعددی از سوی مقامات دولتی و نظامی ایران در مورد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات منتشر شده است اما پیش از این نیز سایت پرچم که گفته می شود متعلق مجتبی هاشمی ثمره، معاون ارشد و یکی از چهره های اصلی دولت احمدی نژاد به شمار می روذ نیز اسامی ۳۳ تن از کشته شدگان را به صورت رسمی مورد تایید قرار داده بود که همان زمان هم در این سایت اعلام شده بود بیش از ۷۰ در صد از این کشته شدگان از «بسیجیان و طرفدارت دولت» محسوب می شوند.
به نظر می رسد احمدی نژاد که به اتفاق هاشمی ثمره برای هشتمین بار به آمریکا سفر کرده بود به آمار اعلام شده از همین سایت اکتفا کرده است و ترجیح داد به جای آنکه همانند صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه تعداد کشته شدگان حوادث دس از انتخابات را تنها یک نفر اعلام کند و یا به جای فرمانده هان نظامی همه ی این جان باختگان را بسیجی معرفی کند، برای نخستین بار یک آمار دقیقی را اشاره کند تا انی ادعا واقعی تر به نظر برسد . به همین دلیل اعلام کرد که ۲۲ نفر از کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده و بر اساس این آمار تنها ۱۱ نفر از این کشته شدگان به عنوان معترضان محسوب می شوند.
در گزارشی که از سوی سایت پرچم ارائه شده و اینک مورد استناد احمدی نژاد قرار گرفته است به جز محمد حسین فیض و غلام کبیری اسامی کشته شدگانی به چشم می خورد که خانواده های آنان معتقد هستند دولت احمدی نژاد در مورد بسیجی معرفی کردن آنها «دروغ» می گوید.
این خانواده ها می گویند که احمدی نژاد و حکومت ایران نه تنها در طی دو سال هیچ قاتلی را معرفی نکرده اند بلکه با اظهارات دروغین نمک به زخم آنها می پاشد. آنها معتقد هستند رسانه های بین المللی به جای آنکه چندین بار در طی دو سال پای مصاحبه های دروغ و خلاف واقع احمدی نژاد بنشینند بهتر است صدای خانواده هایی را بشنوند که علی رغم نا امنی در داخل ایران بارها از مراجع قانونی مدد خواسته اند تا آنها را در شناسایی قاتلین یاری کند.
گفتگوی جرس با برخی از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را بخوانید:
پدر احمد نعیم آبادی: پسرم با سربند سبز رفت، هرگز طرفدار دولت نبود
پدر احمد نعیم آبادی در پاسخ به این پرسش که اسم فرزندتان در سایت پرچم آمده است و تاکید شده ۷۰ درصد از این بسیجیان طرفدار نظام بوده اند، آقای احمدی نژاد هم اکنون اعلام کرد که ۲۲ نفر از این کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده اند خود شما بگویید آیا فرزند شما بسیجی بوده است، می گوید: احمد من وقتی در روز راهپیمایی از خانه بیرون می رفت پیشانی بند سبز بسته بود، دو تا دستبند سبز به دستش بسته بود و با لباس و کفش سبز هم به خیابان رفت، یعنی کاملا مشخص بود که به طرفداری از آقای موسوی و در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابان رفته بود و نه به طرفداری از احمدی نژاد، اجازه نمی دهم از نام فرزندم سو استفاده کنند.
پدر احمد نعیم آبادی، جوانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد با اصابت گلوله جان باخته بود می گوید من هر گونه سو استفاده از نام احمد را محکوم می کنم و این دروغ بزرگ را محکوم می کنم و احمدی نژاد یا هر کسی از نام احمد سو اتفاده کند از دیدگاه ما محکوم است و در پیشگاه خداوند هم محکوم خواهد بود.
وی گفت: اینها اگر خیلی انصاف داشتند، کلمه ی شهید را برمی تابیدند و نمی رفتند سر مزار فرزندم و کلمه شهید را فلز نمی گرفتند. اسم شهید را از قبر احمد پاک می کنند بعد از اسم احمد اینطوری استفاده می کنند و کشته شدگان را بسجی معرفی می کنند، پسرم مخالف بسیج بود، نه مخالف بسیج واقعی بلکه مخالف این بسیجی که الان وجود دارد.
پدر احمد نعیم آبادی با بیان اینکه احمد به وسیله ی تفنگ ساچمه ای کشته شد، می گوید: ما ابتدا گفتیم از پایگاه بسیج شکایت داریم بعد که گفتند تفنگ های جنگی نبوده و پزشک قانونی تایید کرد با گلوله ساچمه ای به فرزندم شلیک شده ما گفتیم خب باید پیگیری شود این تفنگ های ساچمه ای دست چه کسانی بود. معلوم است این تفنگ ها را در اختیار سازمانی قرار داده اند که نیروهای غیر رسمی خود را مسلح کند تا جوانان مردم را در جمعیت شناسایی کنند و بزنند.
وی در مورد فرجام پیگیری های قضایی خود برای شناسایی قاتلان تاکید کرد: چون ایران جواب ما را نداد حتما باید از طریق سازمان های بین المللی پیگیری شود. جنایت و ظلمی که در حق خانواده شد را کسی نمی تواند پاسخ بگوید، از خدا می خواهم یقه ی کسانی که این ظلم را در حق فرزندانم کرده اند را بگیرد و آبرویشان را برود که چطور دارند از اسم بچه های ما سو استفاده می کنند.
پدر احمد نعیم آبادی در پایان تاکید می کند: احمدی نژاد تا کنون بیش از هفت بار به سازمان ملل رفته است، و هر دفعه جز یک مشت دروغ و اراجیف هیچ حرف دیگری نزد. اگر مراجع بین المللی می خواستند از خون هایی که به ناحق در ایران ریخته شده می خواستند دفاع کنند اصلا نباید راهش می دادند، درست است که به عنوان رییس جمهور رفته اما رییس جمهور منتخب مردم نیست. احمدی نژاد با آزادی می رود در سازمان ملل سخنرانی می کند اما آیا همین آزادی را در داخل کشور از طریق رسانه های داخلی به مردم خودش و به خانواده های کشته شدگان می دهد تا آنها هم حرف بزنند.
پدر میثم عبادی: پسر من بسیجی نبود، کارگر خیاط خانه بود
میثم عبادی نام دیگری است که در صدر لیست پرچم قرار دارد و در ذیل آن نوشته شده که هفتاد در صد از این کشته شدگان از بسجیان و طرفداران دولت بوده اند، پدر این جوان که در حوادث خرداد سال ۸۸ با اصابت گلوله جان باخت می گوید: بچه ی من ۱۶ سال و سه ماه داشت، گلوله به شکمش شلیک کردند. اما چون گلوله از شکم او بیرون نرفته بود ، شکمش را پاره کردند و گلوله را در آوردند. من خودم دیدم که پوکه ی گلوله را هم در آوردند اما هرچه پیگیری کردم هیچ نتیجه ای نداد.
وی می گوید: من رفتم در محلی که به بچه ام شلیک کردند پرس و جو کردم، مردم می گفتند آن روز بسیجی و یگان ویژه به مردم شلیک می کردند. پرونده ای برای شناسایی قاتل تشکیل دادیم اول کسی را به عنوان قاتل دستگیر کردند، به من قاتل را نشان ندادند و گفتند روز دادگاه قاتل را می بینی ولی بعد آزادش کردند.
وی گفت: قاضی پرونده را هم عوض کردند و فرستادند یک شعبه ی دگیر و در آنجا به من گفتند؛ از نظر من پرونده ی قتل میثم بسته شده است و پرونده را فرستادم آگاهی. رفتم آگاهی گفتند قاضی نوشته است قاتل پیدا نشد، هر وقت پیدا شد خبرتان می کنیم، گفتم پس من چه کنم، گفت برو خانه ات بخواب هر وقت قاتل پیدا شد خبرت می کنیم.
وی در پاسخ به این پرسش که پیگیری بعدی شما چه خواهد بود، گفت: من شنیدم نماینده حقوق بشر می آید ایران، چشمم را دوخته بودم که دردم را به آنها بگویم ، اینجا کسی درد ما را نشنید اما مثل اینکه از سازمان های حقوق بشری هم هیچ کسی به ایران نیامد.
برادر محرم چگینی: برادرم نه بسیجی بود و نه وابسته به هیچ ارگانی بود
نام محرم چگینی هم در لیستی که از سوی سایت های اصولگرا منتشر شده بود آمده است و تاکید شده است که هفتاد درصد از این اسمی از طرفداران دولت و یا بسیجی بوده اند اما برادر محرم چگینی می گوید: برادرم یک شهروند معمولی بود، محرم نه بسیجی بود و نه به هیچ ارگان و جریانی وابستگی سیاسی داشت.
وی در پاسخ به اظهارات اخیر احمدی نژاد می گوید: خیلی ها بارها چنین حرف هایی زدند ولی من تاکید می کنم که برادرم یک شروند ساده و معمولی بود و به هیچ وجه به هیچ جریان سیاسی هم وابستگی نداشت.
برادر محرم چگینی تاکید کرد ما شکایت و پیگری هم کردیم اما هیچ پاسخی نگرفیتم.
مادر حمید حسین بیک عراقی: بچه من بسیجی نبود، با کلاشینکف کشتند
حمید حسین بیک عراقی نام دیگری است که علاوه بر این سایت نزدیک به دلت خبرگزار فارس و کیهان هم طی مصاحبه های اختصاصی او را بسیجی معرف یکرده اند. اما مادر وی گفته است: وقتی خبرگزاری فارس با ما مصاحبه کرد، من فردای همان روز با خانمی که مصاحبه را انجام داده بود تماس گرفتم و گفتم بچه من بسیجی نبود، یک جوان معمولی بود، چرا نوشتید بسیجی، به ایشان هم گفتم، به شما هم می گویم، دید من نسبت به بسیجی ها بد نیست اما وقتی پسر من بسیجی نبود چرا باید خلاف واقعیت را بگویند.
خانواده ی حمید خبر دادند که در پیگیری های قضایی به آنها گفته شد فرزندشان با کلاشینکف کشته شد اما بعد از گذشت بیش از دو سال هنوز قاتلی را معرفی نکرده اند .
مادر این جان باحته راهپیمایی سی خرداد گفت است: از رهبری کشور خودمان که همیشه در مورد جوانان حرف می زنند و می گویند جوانان سرمایه های کشورمان هستند این پرسش را دارم که چرا فرزند بیگناه من در کشور خودش کشته می شود اما مسولان همین کشور هیچ قاتلی را در تمام این مدت شناسایی نکردند.
پدر کاوه سبزعلی پور: پسرم بسیجی نبود، هنرجوی سینما بود
کاوه(سجاد) سبزعلی پور، که در راهپیمایی سی خردادماه و در درگیری مسجد لولاگر بر اثر اصابت گلوله کشته شد نام دیگری است که در این سایت منتشر شده و خبرگزاری فارس هم مطلبی به نقل از آنان منتشر کرد اما پدر این جوان گفته است، فرزندم نه بسیجی بوده و نه سیاسی، یک هنرجوی ساده بود که رفته بود برای بازیگری قرارداد ببندد اما به چشم هایش شلیک کردند.
وی گفته است ، ما تنها نیستیم آدم های بیگناهی کشته شدند، ما می خواهیم ببینیم قاتل اینها کیست اما به ما می گویند پرونده ها چون زیاد است دارند رسیدگی می کنند ولی هیچ جوابی ندادند.
مادر این جوان بعد از گذشت بیش از دو سال با تاثر می گوید: هیچ قاتلی معرفی نشده است ، ما فقط منتظریم پدرش که سرایدار یک ساختمان پزشکی است، بازنشسته شود تا برگردیم کنار فرزندمان که در رشت دفن شده آنجا مردم خیلی مهربان هستند و همه به یاد ما هستند و ما را تنها نمی گذارند.
مادر رامین رمضانی: من به خون بچه ام خیانت نمی کنم
رامین رمضانی نام دیگری است که از سوی همین سایت هوادار دولت منتشر شده است اما پدر و مادر این جانباخته پس از انتخابات را تنها به دلیل حضور در بهشت زهرا دستگیر کرده بودند که مادر وی در هماین دقایق نخست آزاد شد اما پدر این جوان بیش از چند ماه در زندان بود و سپس با قید وثیقه آزاد شد.
مادر رامین رمضانی هم فرزندش را بسیجی نمی داند بلکه او را شهید واقعی می داند که برای حقش رفت و بیگناه کشته شد. مادر این جان باخته ی جوان هم با بیان اینکه مگر من خیانتی به خون بچه ام می کنم خطاب به مسولان گفته بود: شما به من رادیو تلویزیون بدهید که من چهار کلمه برای شناساندن بچه ام به مردم حرف بزنم که نروم با رسانه های خارج از ایران حرف بزنم.
پدر داوود صدری: بنیاد شهید گفت باید افتخار هم بکنید که بچه شما بسیجی باشد
پدر داود صدری جوان دیگری که در راهپیمایی ۲۵ خرداد با اصابت گلوله کشته شد و خبرگزاری فارس او را بسجی معرفی کرده است نیز پیشتر گفته است: بچه من بسیجی نبود. یک کارگر معمولی بوده، در بنیاد شهید هم به من گفتند که خیلی هم باید افتخار کنید که بچه شما بسجی باشد، گفتم وقتی بسیجی نبود چرا دروغ بگویم ، بچه ام کاره ای در این مملکت نبود، من به معاون سیاسی استاندار هم گفتم بچه من خیلی اهل تظاهرات هم نبود ولی فرض بر این که بود، اما آیا جواب «رای من کو» باید گلوله باشد.
وی گفته بود: از طرف سپاه و بسیج به خانه ی ما آمدند گفتند شما قاتل را می شناسید، گفتم اگر مسولان بخواهند می توانند خیلی راحت قاتل را پیدا کنند. من از اهالی جایی که به فرزندم شلیک کرده بودند، سوال کردم جلوی پایگاه بسیج بود اهالی محل همه می گفتند که از بالای پشت بام شلیک می کردند. اگر بخواهند قاتل را پیدا کنند خیلی راحت می توانند پیدا کنند، من خودم نظامی هستم، خب مشخص است آن روز در آن پایگاه بسیج چه کسانی حضور داشتند، ما زورمان نمی رسد و دست ما به هیچ جایی هم نمی رسد.
اسامی کشته شدگانی که سایت هوادار دولت آنان را مورد تایید قرار داده و ۷۰ درصد آنان را بسیجی و طرفدار دولت معرفی کرده است به شرح زیر است:
۱- میثم عبادی
۲- رامین رمضانی
۳- ناصر امیر نژاد
۴- حسام حنیفه
۵- مصطفی غنیان
۶- حسین غلام کبیری
۷- سرور برومند
۸- فاطمه رجب پور
۹- داوود صدری
۱۰- سهراب اعرابی
۱۱- احمد نعیم آبادی
۱۲- کیانوش آسا
۱۳- حسین طوفان پور
۱۴- یعقوب بروایه
۱۵- حمید حسین بیگ عراقی
۱۶- مسعود خسروی دوست محمد
۱۷- بهمن جنابی
۱۸- سعید عبای قزگلی
۱۹- محمد حسین فیض
۲۰- سجاد قائد رحمتی
۲۱- فاطمه سمسار پور
۲۲- محرم چگینی قشلاقی
۲۳- سعید اسماعیلی
۲۴- سجاد سبزعلی پور
۲۵- مسعود هاشم زاده
۲۶- اشکان سهرابی
۲۷- نداآقا سلطان
۲۸- علی فتحعلیان
۲۹- بهزاد مهاجر
۳۰- علیرضا افتخاری
۳۱- چهار نفر دیگر مجهول الهویه بوده و سه نفر دیگر نیز (امیر جوادی‎فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی) در کهریزک کشته شده اند.
گفتنی است مروری به این لیست و نیز مروری به کلیه رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی نشان می دهد که تا این لحظه خانواده ی ۵۳ تن از جان باختگان به صورت رسمی مصاحبه کرده و تایید کرده اند که فرزندان آنها در جریان اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ کشته شدند که در این میان تنها دو نفر به صورت رسمی مصاحبه کرده و گفتند که فرزندان آنها بسیجی بوده اند.

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

بیسوادترین رئیس جمهور دنیا


11sep best view record released


بچه خوك تازه متولد شده كه سر شبيه انسان دارد


لائورانو اسكوبار آرياس كشاورز منطقه مذكور گفت اشياي نوراني را در آسمان ديده و بعد اين خوك بدنيا آمد و حدس مي زند كه اين موجود فضايي باشد. البته نمي توان حرف اين مردم محلي را تاييد كرد و هنوز كارشناسان نظري در اين باره نداده اند.اما در اينكه چنين موجودي بدنيا امده، صحت دارد.

كوهنوردان شب ها كجا مي خوابند


كوهنوردان شب ها كجا مي خوابند
































آزاد شدن دو تبعه آمريكايي را تكذيب


قوه قضاييه ايران خبر آزاد شدن دو تبعه آمريكايي را تكذيب كرد
قوه قضاييه خبر آزادي فتال و باوئر را تكذيب كرده است
قوه قضاييه ايران گزارش هاي مربوط به آزادي دو شهروند آمريكايي زنداني در ايران را تكذيب كرده و گفته است در اين مورد هنوز تصميمي اتخاذ نشده است.
روز چهارشنبه، ۲۳ شهريور (۱۴ سپتامبر)، وبسايت قوه قضاييه جمهوري اسلامي متن اطلاعيه اداره كل روابط عمومي و تشريفات اين قوه را منتشر كرد كه در آن، ضمن تكذيب خبر آزادي جاشوا فتال و شين باوئر، دو شهروند آمريكايي زنداني در ايران، تاكيد شده است كه فقط اطلاعاتي كه از سوي قوه قضاييه در اين زمينه منتشر مي شود اعتبار دارد.
روز گذشته، خبرگزاري هاي بين المللي به نقل از اظهارات محمود احمدي نژاد در مصاحبه با شبكه تلويزيوني ان بي سي آمريكا گزارش كردند كه اين دو تبعه آمريكايي "تا دو روز ديگر" آزاد خواهند شد و خبرگزاري هاي داخلي نيز خبر آزادي اين دو را منتشر كردند.
در اطلاعيه قوه قضاييه آمده است كه روابط عمومي اين قوه "ضمن تكذيب خبر برخي رسانه ها درباره آزادي دو آمريكايي متهم به جاسوسي، اعلام مي دارد درخواست وكلاي مدافع اين دو متهم در رابطه با صدور قرار وثيقه و آزادي آنان از سوي قاضي پرونده در دست بررسي است و اطلاع ر ساني در اين زمينه از سوي قوه قضاييه صورت خواهد گرفت."
اين اطلاعيه، بدون اشاره به منبع يا فرد خاصي، تاكيد كرده است كه: "هرگونه اطلاع رساني در اين باره از ناحيه ساير افراد موجه نيست."
همزمان با انتشار اظهارات آقاي احمدي نژاد در مورد وضعيت دو شهروند زنداني آمريكايي، برخي خبرگزاري هاي داخلي ايران نيز جزئياتي را در اين زمينه منتشر كردند.
از جمله خبرگزاري فارس به نقل از گفتگوي مسعود شفيعي، وكيل شين باوئر و جاشوا فتال با اين خبرگزاري گزارش كرد كه شعبه ۳۶ تجديد نظر دادگاه انقلاب با آزادي اين دو تبعه آمريكايي با قرار وثيقه نيم ميليون دلاري موافقت كرده است.
 
رسانه هاي بين المللي خبر آزادي دو شهروند آمريكايي را به نقل از احمدي نژاد گزارش كرده بودند
براساس اين گزارش، آقاي شفيعي گفته بود كه "اين موضوع امروز [سه شنبه] به اطلاع خانواده اين دو آمريكايي و سفارت سوئيس به عنوان حافظ منافع آمريكا در تهران رسيده و باوئر و فتال مي توانند مانند سارا شورد با توديع وثيقه پانصد ميليون توماني، از كشور خارج شود."
اشاره اين گزارش به سارا شورد، شهروند ديگر آمريكايي است كه در تابستان دو سال پيش همراه با آقايان باوئر و فتال در مرز ايران و عراق دستگير و به زنداني در تهران منتقل شد.
همچنين، وكيل مدافع دو تبعه آمريكايي در گفتگويي با بي بي سي فارسي خبر آزادي موكلان خود با قرار وثيقه را تاييد كرده بود.
شامگاه گذشته نيز گزارش شد كه خانواده هاي شين باوئر و جاشوا فتال با صدور اطلاعيه اي، از خبر آزادي اين دو ابراز خرسندي كردند هر چند گفتند كه در اين مورد جزئيات بيشتري دريافت نكرده اند.
هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا نيز گفت كه از خبر آزادي دو تبعه آمريكايي در ايران "دلگرم" شده است و افزود: ""اميدواريم شاهد نتيجه مثبتي خبري باشيم كه ظاهرا از تصميم دولت ايران در اين زمينه حكايت دارد."
سال گذشته و كوتاه مدتي قبل از سفر آقاي احمدي نژاد به نيويورك براي شركت در اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان ملل در ماه سپتامبر، خانم شورد با سپردن وثيقه آزاد شد و ايران را ترك كرد.
صدور حكم آزادي به قيد وثيقه به معني آن است كه فرد متهم تا زمان از سرگيري رسيدگي قضايي به پرونده در زندان نماند اما در جلسه بعدي دادگاه حضور يابد و در غير اينصورت، وثيقه او به نفع صندوق دولت ضبط مي شود.
دادگاه رسيدگي به پرونده شهروندان آمريكايي به اتهام ورود غيرقانوني به خاك ايران و جاسوسي براي سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا در ماه گذشته در تهران تشكيل شد اما خانم شورد در اين جلسه حضور نداشت.
انتشار خبر آزادي دو تبعه آمريكايي در تهران با افتتاح اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان ملل همزمان بود و به گفته دفتر رياست جمهوري ايران، آقاي احمدي نژاد در اين اجلاس سخنراني خواهد كرد.

اجراي حكم كوشا


گزارش كامل از جزييات جنايت و حاشيه‌هاي اجراي حكم كوشا
جواني كه علاقه‌ يك‌سويه‌اش به دختر هم‌كلاسي جنايتي فجيع را رقم زد، محصول اين عشق نافرجام را با سر سپردن به چوبه دار در ساعت 6 و 17 دقيقه بامداد سه‌شنبه ـ 22 شهريورماه ـ درو كرد.


به گزارش ايسنا،‌ ساعت 14:30 بعدازظهر چهارشنبه 15 تيرماه سال‌جاري افرادي كه از روي يك پل عابر پياده در حوالي پل مديريت عبور مي‌كردند، ديدند كه پسري جوان در حالي كه نقاب به صورت داشت، به دو دختر جوان حمله كرد و يكي از آنان را هدف ضربات چاقو قرار ‌داد. سپس روي شكم اين دختر نشست و بي‌محابا ضرباتي متعدد به ناحيه سينه، پهلو و گردنش وارد كرد.

رهگذران در حالي كه از ترس شوكه شده بودند، همزمان با خاموش شدن ضجه‌هاي دختر جوان، مرد نقابدار را كه قصد داشت با دستاني خون‌آلود خود را به موتورسيكلتي در پايين پل برساند، در محاصره خود درآوردند و نهايتا پسر جوان تسليم شد.

كمتر از 15 دقيقه بعد و درپي تماس با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 خودروي پليس از كلانتري 145 ونك و اورژانس، خود را به محل حادثه رساندند و ماموران موفق شدند پسر جوان را كه ديگر نقابي به صورت نداشت و همچنان با هراس فراوان مترصد فرصتي براي فرار بود، دستگير كنند.

تحقيقات اوليه با حضور قاضي رسولي ـ بازپرس كيشك قتل پايتخت ـ نشان داد كه دختر جوان به نام «مهسا» 24 ساله با ضربات متعدد چاقو توسط هم‌دانشگاهي‌اش به نام «كوشا» از پاي درآمده و مرضيه ـ دوست مهسا ـ نيز با زخمي شدن هر دو دست دچار خونريزي شديد شده كه به بيمارستان انتقال يافته است.

عامل جنايت چه كسي بود؟
«كوشا پارسا»، دانشجوي سال چهارم رشته ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي، از چهار سال قبل به «مهسا امين‌فروغي» علاقه پيدا كرده بود اما ادعا مي‌كرد كه «مهسا» توجهي به او نمي‌كرده و به همين دليل كينه او را به دل گرفته است.

او كه زاده‌ي كرمانشاه بود، در كرج سكونت داشت و برآمده از خانواده‌اي فرهنگي و تحصيلكرده بود كه توانسته بود با رتبه‌اي عالي در دانشگاه علامه مشغول به تحصيل شود.

كوشا در بازجويي‌هاي ابتدايي گفت: اصلا با مهسا دوست نبودم. از همان روزهاي نخست دانشگاه، او را ديدم و از او خوشم آمد. هربار جلو رفتم قاطعانه «نه» گفت و مرا طرد كرد. با اينكه هيچ‌گاه به من ابراز علاقه نكرده بود اما همه ذهن و وجودم را تسخير كرده بود.حدود دو سال قبل متوجه شدم ما تناسبي با هم نداريم اما با اين حال «نه» گفتن‌هاي او برايم كابوس شده بود و كينه به دل داشتم. مهسا دختر بسيار پاكي بود و او را با هيچ‌ پسري نديده بودم. چند روز قبل از حادثه تصميم به قتل مهسا مقتول گرفتم. روز حادثه وقتي او به همراه يكي از دوستانش از دانشگاه بيرون رفت، براي آنكه شناسايي نشوم، صورتم را با پارچه پوشاندم و روي پل عابر پياده به آنها حمله كردم.

يكي از استادان «كوشا» درباره او مي‌گويد: وقتي از موضوع با خبر شدم باورم نمي‌شد كوشا دست به چنين كاري زده باشد. اگر چه او پسر مغروري بود و از رفتارش در كلاس‌هاي درس مي‌شد فهميد كه شخصيت خاصي دارد اما در اين چند سال هيچ‌گونه رفتار غيراخلاقي و مورد انضباطي از او ديده نشده بود و در كل دانشجوي دردسرسازي نبود. نمي‌دانم چرا و چگونه اين حادثه رخ داد. آنچه مسلم است بايد گذشته اين فرد به‌خصوص دوران كودكي، نوجواني و محيطي كه در آن رشد كرده را به دقت تحت بررسي كارشناسانه قرار داد تا علت اصلي چنين جنايتي مشخص شود.

مشروح محاكمه «كوشا» در دادگاه كيفري استان تهران

متهم جنايت در پل مديريت ساعت 11 روز چهارشنبه 5 مردادماه در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي نورالله عزيزمحمدي و مستشاران بدون حضور اولياي دم پاي ميز محاكمه رفت.

در ابتداي اين جلسه، نماينده دادستان ضمن قرائت كيفرخواست صادره، اتهامات كوشا را مباشرت در قتل عمدي مهسا و مباشرت در جرح عمدي مرضيه عنوان كرد و گفت: با توجه به مدارك و اسناد موجود در پرونده مانند گزارش اوليه مرجع انتظامي،‌ كشف آلات قتاله، گزارش بازپرس ويژه قتل و تيم بررسي صحنه جرم، نظريه پزشكي قانوني مبني بر صحت و سلامت عقل متهم در زمان حادثه، اظهارات شهود، شكايت اولياي‌دم، بازسازي صحنه قتل و اقارير صريح متهم، بزه انتسابي به وي محرز است و خواستار اشد مجازات براي وي هستم.

در ادامه جلسه و پس از تقاضاي قصاص توسط وكلاي اولياي دم، «مرضيه.م» دوست مقتول كه در صحنه قتل حضور داشت و توسط قاتل مجروح شده بود، در جايگاه قرار گرفت و اظهار كرد: دو سال قبل، بعد از برگزاري يكي از امتحانات به همراه مهسا به اتاق استاد رفتيم تا درباره امتحان و سخت بودن آن صحبت كنيم. كوشا هم آنجا بود. مهسا دو هفته بعد به من گفت كه كوشا چند بار به او پيشنهاد دوستي داده است. يك بار هم كوشا به مهسا شماره تلفنش را داده بود تا با او تماس بگيرد.

وي با بيان اينكه كوشا يك بار هم از من خواست تا براي اين دوستي وساطت كنم، ادامه داد: به كوشا گفتم فكر مهسا را از سرت بيرون كن چون مهسا بعد از تحصيلات از ايران خارج مي‌شود.

مرضيه ادامه داد: اين موضوع گذشت و تا روز حادثه ديگر اتفاق خاصي نيفتاد. ارتباط خاصي هم بين ما و كوشا نبود. روز حادثه به همراه مهسا روي پل عابر پياده بوديم كه مهسا جلوتر از من قرار گرفت. در يك لحظه مردي نقابدار از كنار من عبور كرد و به سرعت مهسا را به نرده پل چسباند و شروع به ضربه زدن كرد. اول فكر مي‌كردم او را با مشت مي‌زند اما وقتي مهسا روي زمين افتاد، خون از بدنش جاري شد و آن موقع فهميدم ضربات را با چاقو زده است.

وي افزود: وقتي پارچه از چهره او افتاد ديدم كه كوشا، همكلاسي خودمان است. با داد و فرياد مردم را خبر كردم اما كسي جرات نداشت جلو بيايد. كوشا به قدري وحشي شده بود كه هرچه قسم دادم و فرياد زدم توجهي نكرد.

مرضيه گفت: حدود دو سال از آخرين باري كه كوشا مي‌خواست با مهسا دوست شود گذشته بود و به قدري انگيزه كوشا براي اين دوستي ضعيف و سطحي به نظر مي‌آمد كه هرگز فكر نمي‌كرديم كار به اينجا كشيده شود. كوشا هيچ‌وقت درخواست ازدواج نداده بود و فقط مي‌خواست با مهسا دوست شود. او آدمي منزوي بود و در دانشگاه در جمع دانشجويان حاضر نمي‌شد.

پس از اظهارات مرضيه، اولين شاهد حادثه كه توانسته بود كوشا را دستگير كند، در جايگاه قرار گرفت و اظهار كرد: زمان حادثه كنار پل بودم كه با فريادهاي كمك‌خواهي يك مرد و زن جوان به آنجا رفتم. ديدم پسري جوان روي سينه يك دختر نشسته و او را با ضربات مشت مي‌زند اما وقتي دستش بالا آمد ديدم چاقو به دست دارد و از آن خون مي‌چكد.

وي ادامه داد: يك ميله را از فردي كه آنجا بود، گرفتم و به سمت قاتل حمله كردم اما به سرعت از آنجا فرار كرد. او را دنبال كردم و در يك لحظه با ميله محكم به دستش زدم كه چاقو روي زمين افتاد. بعد مردم رسيدند و او را گرفتند.

در ادامه اين جلسه، «كوشا» ضمن قبول اتهامات وارده اظهار كرد: از اولين سال ورودم به دانشگاه به مهسا علاقه‌مند شدم. هميشه اخلاقيات را رعايت مي‌كردم اما او هميشه به من بي‌اعتنايي مي‌كرد. اين بي‌توجهي‌ها نه‌تنها باعث كاهش علاقه من به او نشد بلكه بيشتر هم شد. چند روز بعد از اينكه او را در كرج ديدم، به او پيشنهاد دوستي دادم ولي مهسا شروع به اهانت و تمسخر كرد. اين رفتارش را چندبار ديگر هم مرتكب شد و اين باعث عصبانيت من شد.

وي ادامه داد: سعي كردم توهين او را فراموش كنم اما نتوانستم. روز به روز ناراحتي‌ام بيشتر مي‌شد. چندبار خواستم رفتارش را جبران كنم تا دلم خنك شود اما نشد تا اينكه آخرين روزهاي دانشگاه فرا رسيد و تصميم به انتقام گرفتم.

كوشا گفت: روز حادثه تمام اتفاقات چهار سال قبل را مرور كردم. مي‌دانستم اتفاق خوبي رخ نخواهد داد اما به هر حال تصميم خود را گرفته بودم. چاقوها را از سال‌ها قبل خريده بودم و يكي از آنها هم يادگاري دوستم بود.

وي افزود: روي پل به سمت مهسا حمله كردم. در همين هنگام مرضيه براي دفاع از او پيش آمد و پارچه را از روي صورتم كشيد. به او هشدار دادم برود اما نرفت. نفهميدم او را چگونه زدم. ابتدا تصور مي‌كردم فقط دو يا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در كلانتري به من گفتند حدود بيش از 20 ضربه به او زده‌ام.

كوشا درباره وضعيت خود در خانواده نيز گفت: خانواده من هميشه عصباني بود و هميشه بين والدين و خواهر و برادرم نزاع و اختلاف وجود داشت. من هم هميشه عصباني بودم و افسردگي و اضطراب داشتم. وقتي در يك جمع حضور پيدا مي‌كردم دچار اضطراب مي‌شدم و حتي روانپزشك به من دارو داد اما نتيجه‌بخش نبود.

كوشا در بيان آخرين دفاعيات خود گفت: آن قدر رفتار خانواده مهسا با من خوب بود كه باعث شد بيش از پيش از كاري كه كرده‌ام شرمنده و پشيمان شوم. آنها بايد به حقي كه دارند برسند. از خانواده خود و جامعه عذرخواهي مي‌كنم.

بعد از اظهارات متهم، قاضي عزيزمحمدي ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص نفس در ملاءعام محكوم كرد.

اجراي حكم و حواشي آن

به گزارش ايسنا، پس از تعيين روز سه‌شنبه ـ 22 شهريورماه ـ براي اجراي حكم قصاص، از 24 ساعت پيش از برگزاري مراسم اجرا، «كوشا» به قرنطينه رفت. از ساعات ابتدايي بامداد سه‌شنبه، مسيرهاي منتهي به پل مديريت تحت تدابير ترافيكي ماموران راهنمايي و رانندگي قرار گرفت و با توجه به اينكه محوطه خاكي جنب دانشگاه امام صادق (ع) محل برگزاري مراسم اعدام بود، جمعي از مردم از حدود ساعت 4 بامداد در اين محل حضور يافتند و منطقه تحت تدابير امنيتي و انتظامي ناجا قرار گرفت.

ساعت 5 و 53 دقيقه، سه مامور نقابدار وارد محوطه شدند و ضمن بررسي داربست برپا شده براي اجراي حكم، طناب دار را بستند.

ساعت 6 و 4 دقيقه، كوشا سوار بر يك دستگاه خودروي مخصوص حمل محكومان متعلق به اداره آگاهي با اسكورت به محل اجرا منتقل و چند دقيقه پس از قرائت آياتي از قرآن كريم (آيات مربوط به قصاص)، توسط ماموران از خودرو پياده شد.

او كه دستبند و پابند داشت، با آرامش كامل و با سري تراشيده در مقابل دوربين دو بار گفت: پشيمانم. اين تنها كلامي بود كه از زبان او شنيده شد.

ساعت 6 و 16 دقيقه پس از آنكه كوشا در كمال خونسردي از پلكان داربست با كمك دو مامور نقابدار روي كفه چوبي متحرك مخصوص اعدام قرار گرفت، طناب سبزرنگ دار به دور گردنش سفت شد و در همين حين، معاون دادستان تهران اقدام به قرائت حكم كرد.

در تمام طول اين مدت، نه «كوشا» التماس كرد و نه صدايي از جمعيت شنيده شد. فقط به نظر مي‌رسيد كه اين محكوم زير لب چيزي زمزمه مي‌كند.

راس ساعت 6 و 17 و در حالي كه ثانيه‌ها براي «كوشا» به سختي مي‌گذشت، در ميان نور فلاش دوربين عكاسان و سكوت خبرنگاران حاضر در صحنه، ناگهان تخته چوبي از زير پاي «كوشا» كشيده شد و قطار زندگي او در پل مديريت به ايستگاه آخر رسيد.

تا حدود 6 دقيقه پس از اجراي حكم، همچنان مي‌شد تكان‌هاي دست و پاي «كوشا» را مشاهده كرد كه حاكي از سخت جان دادن او بود. ساعت 6 و 31 دقيقه، دستبند و پابند از جسد «كوشا» باز شد و پزشك كشيك قانوني ضمن معاينه جسد، مرگ او را تاييد كرد.

نهايتا ساعت 6 و 45 دقيقه با پاره كردن طناب، جسد «كوشا» داخل كاور قرار گرفت و با آمبولانس پزشكي قانوني به بيرون انتقال يافت.

تماشاچيان اعدام چه گفتند؟

اجراي حكم در ملاءعام يعني اصرار به ديدن مرگ مجرم با انگيزه عبرت گرفتن و بازدارندگي. اين مراسم نيز تماشاچياني نزديك به هزار نفر داشت كه با فاصله چند متر از محل اجراي حكم نظاره‌گر صحنه بودند و عده‌اي ديگر هم كه از بالاي پشت‌بام يا بالكن منازل خود، اصرار داشتند مرگ «كوشا» را ببينند.

در بين جمعيت از گروه‌هاي سني متفاوت و قشرهاي مختلف حضور داشتند. زني بچه خود را كه كمتر از دو سال سن داشت براي ديدن صحنه اجراي حكم با خود به همراه آورده بود. حاضران در گروه‌هايي دو يا چند نفره مشغول صحبت و ارائه تحليل بودند. از صحبت‌هاي بعضي افراد مي‌شد فهميد كه در صحنه اجراي حكم عامل جنايت سعادت‌آباد هم حضور داشته‌اند؛ آنان دو جنايت رخ داده در «پل مديريت» و «سعادت‌آباد» و همچنين فضاي صحنه اجراي حكم اين دو جنايت را با هم مقايسه مي‌كردند.

چند پسر و دختر جوان كه بعضا خانواده‌هاي‌شان هم در آنجا حضور داشتند، مشغول گفت‌وگو و شوخي بودند. از آنان نحوه مطلع شدن از زمان اجراي حكم و اينكه چرا براي ديدن اين صحنه آمدند را پرسيديم. گفتند از طريق تماس تلفني يكي از دوستان‌شان مطلع شده‌اند. پرسيديم منتظر اجراي حكم هستيد؟ دختر با حالتي اميدوارانه گفت: «احتمالا رضايت مي‌دهند. نه! حتما رضايت مي‌دهند.»

يكي از پسرها گفت: «نه، چرا بايد رضايت بدهند؟» دختر در پاسخ به او گفت: «تو آمده‌اي اينجا مردن يك نفر ديگر را ببيني يا خوشحالي يك خانواده را؟»

در گوشه‌اي ديگر چند پسر جوان از زبان پدر محكوم صحبت مي‌كردند كه چه حالي خواهد داشت. يكي از پسرها به جرثقيل حاضر در صحنه اشاره كرد و از دوستش خواست كه تصور كند اگر راننده جرثقيل بود چطور مي‌توانست با زدن دكمه يا تكان دادن يك شاسي طناب آويخته به گردن متهم را بالا بكشد.

بعضي افراد نيز كه يكديگر را نمي‌شناختند و تنها سبب آشنايي‌شان حضور در صحنه به دار آويخته شدن كوشا بود، مشغول صحبت با يكديگر بودند. عده‌اي معتقد بودند كه كوشا به خاطر جنايت فجيعي كه انجام داده مستحق اعدام است و برخي هم مي‌گفتند نبايد او را اعدام كنند.

پس از ورود متهم به صحنه اجرا، دختر بچه‌اي هفت هشت ساله با كنار زدن جمعيت سعي مي‌كرد خود را به رديف اول برساند تا ببيند مردم دارند به چه نگاه مي‌كنند. زن ميانسالي به او گفت تو نبايد نگاه كني، براي تو بد است. مي‌خواهند يك نفر را بكشند.

پس از سكوت ناگهاني جمعيت حاضر و اجراي حكم، بعضي از مردم با ديدن صحنه اعدام روي خود را برگرداندند و برخي به زمين نشستند. بعد از چند دقيقه سكوت سنگين مردم شكسته شد. چند مرد و زن ميانسال مشغول صحبت بودند. زن ميانسالي گفت: «اين پسر، دختر بيگناهي را كشت و حالا خودش كشته شد. چرا بايد اين كار را مي‌كرد؟ چرا در سعادت‌آباد پسري به آن وضعيت كشته شد يا اصلا روح‌الله داداشي چه كرد كه كشته شد؟»

در گوشه ديگر زن جواني مشغول صحبت كردن بود. انگيزه او براي تماشاي صحنه اعدام را جويا شديم كه گفت: «من آمده‌ام جان كندن اين فرد را ببينم. اصلا ساعتم را كوك كرده بودم كه خواب نمانم. شوهر و بچه دو ساله‌ام هم الان خوابيده‌اند و با همسايه‌هايم براي ديدن صحنه اعدام به اينجا آمده‌ايم. اين بايد درس عبرتي باشد براي ديگران تا چاقو و قمه نگيرند و راحت در خيابان راه بروند و يك دختر بيگناه را به قتل برسانند.»

از مرد جواني علت آمدنش به صحنه اعدام را پرسيديم كه گفت: «اتفاقي از اين مسير عبور مي‌كردم كه متوجه حضور جمعيت و پليس شدم وگرنه براي ديدن اين صحنه نمي‌آمدم.» نظر او را در مورد اجراي حكم اعدام پرسيديم. او گفت: «من و شما نمي‌توانيم بگوييم اعدام خوب است يا بد. ما بايد در جايگاه صاحب حق قرار بگيريم تا بتوانيم در اين‌باره قضاوت كنيم.»

چند جوان نيز علت حضورشان را در محل اجرا اين‌گونه روايت كردند: «قرار بود با هم برويم كله‌پاچه بخوريم. بين راه ديديم اينجا شلوغ است. جلوتر كه آمديم متوجه شديم مي‌خواهند كسي را اعدام كنند.»

اين برشي كوتاه از آخرين فصل دفتر زندگي جواني بود كه طاقت «نه» شنيدن نداشت و آرزوهاي خود را در كنار روياهاي دختر مورد علاقه‌اش حوالي پل مديريت دفن كرد. 

قاتل 80 ساله از 8 فرزند مقتول رضايت گرفت


يك پيرمرد 80 ساله ده ماه بعد از قتل موفق به جلب رضايت 8 فرزند مقتول شد و از طناب دار گريخت.
به گزارش  فارس، شامگاه 2 آبان سال گذشته مأموران كلانتري مارليك كرج از وقوع يك فقره درگيري منجر به قتل باخبر شدند.

مأموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند زن مسني در جريان درگيري با شوهرش به قتل رسيده است.

شوهر 80 ساله وي توسط مأموران شناسايي و بازداشت شد و در تحقيقات مدعي شد به خاطر برخي اختلافات همسرش را به قتل رسانده است.

با اعتراف متهم به ارتكاب قتل، قرار مجرميت وي صادر و پرونده براي رسيدگي به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد.

صبح امروز جلسه محاكمه در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران و به رياست قاضي همتيار برگزار شد.

روشن، نماينده دادستان با اشاره به كيفرخواست صادره درخواست قصاص متهم را داشت اما با توجه به اعلام رضايت 8 فرزند مقتول، درخواست اعمال ماده 612 (محاكمه متهم از جنبه عمومي جرم) كرد.

در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: به اشتباه مرتكب قتل شدم و توبه كرده‌ام. طاقت حضور در زندان را ندارم و هرشب گريه مي‌كنم.

وي ادامه داد: از فرزندانم مي‌خواهم مرا در زندان نگه ندارند.

قاضي همتيار ختم جلسه را اعلام و صدور حكم را به بعد از مشورت با مستشاران دادگاه موكول كرد.

شکایت مشایی علیه تعدادی از مسئولان حکومت


مشایی - احمدی نژاد
همزمان با اعلام شکایت آقای مشایی از تعدادی از مسئولان، آقای احمدی نژاد گفته است که سکوت وی در مقابل منتقدان "همیشگی نخواهد بود"
سیدعلی اصغر حسینی، وکیل مدافع اسفندیار رحیم‌مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد گفت که تاکنون به وکالت از آقای مشایی از ده نفر شکایت کرده که شامل "برخی مسئولان ارشد قوای دیگر از جمله دستگاه قضایی هستند" و به اکثر شکایت ها در دادسرای کارکنان دولت رسیدگی می شود.
آقای حسینی چهارشنبه ۲۳ شهریور (۱۴ سپتامبر) در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت که در بین کسانی که علیه آنها طرح دعوی شده دو مداح و "فردی که قبلا نظامی بوده و اکنون مسئولیت نظامی ندارد" نیز وجود دارد و پرونده دو نفر دیگر از متشاکیان نیز "در دادگاه ویژه روحانیت در جریان است".

سعید حدادیان، که فایل صوتی اظهارات وی در فروردین ماه گذشته و بعد از ماه ها تاخیر در اینترنت منتشر شد، در سخنان جنجالی خود تعابیر غیرمتعارفی را علیه اسفندیار رحیم مشایی به کار برده و در مورد ادامه حمایت از او، به رییس جمهور هشدار داده بود.
وکیل مدافع آقای رحیم‌مشایی در بخش دیگری از اظهارات خود، دو مداح مورد شکایت را سعید حدادیان و منصور ارضی معرفی کرده و گفته است که عدم رسیدگی قضایی به توهین های برخی مداحان علیه موکل او، باعث تکرار چنین توهین هایی شده است.
منصور ارضی نیز، مرداد ماه گذشته در سخنانی در یکی از شب های ماه رمضان گفت که اگر کسی اسفندیار رحیم مشایی را بکشد او برای این کار "پول می دهد". او یک سال پیش از آن هم، سخنرانی شدیداللحنی را علیه آقای مشایی انجام داده بود.

حکم شش سال زندان برای نسرین ستوده در دادگاه

حکم شش سال زندان برای نسرین ستوده در دادگاه تجدید نظر

با صدور حکم دادگاه تجدید نظر نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر به شش سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد.
رضا خندان، همسر خانم ستوده ضمن تایید این خبر به بی بی سی فارسی گفت که با توجه به اینکه عبدالفتاح سلطانی یکی از وکلای نسرین ستوده که مسئولیت بیشتری در پرونده همسرش داشته در چند روز گذشته بازداشت شده است امیدی به اینکه بتوان کاری برای حکم دادگاه تجدید نظر کرد وجود ندارد.
نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه اولیه به جرم "اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده بود.
نسرین ستوده، وکالت تعدادی از پرونده های سیاسی و حقوق بشری از جمله وکالت شیرین عبادی، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، محمد صدیق کبودوند، عاطفه نبوی، خدیجه مقدم، احمد نجاتی کارگر، از کشته شدگان پس از انتخابات و آرش رحمانی پور، از اعضای انجمن پادشاهی ایران را که در سال ۸۸ اعدام شد، بر عهده داشته است.

دادسراهای اصفهان

 دادگاهها و دادسراهای اصفهان


دادسراهای اصفهان
دادسرای عمومی و انقلاب شماره 1:
آدرس: اصفهان – خیابان 22 بهمن- مجتمع اداری امیر کبیر
تلفن: 5-2683351      فاکس: 2683349
شعب بازپرسی:
1-      بازپرسی شماره 3
2-      بازپرسی شماره 4
3-       بازپرسی شماره 6
4-       بازپرسی شماره 8
5-       بازپرسی شماره 13
شعب دادیاری :
1-      دادیاری شماره 2
2-      دادیاری شماره 8
3-      دادیاری شماره 9
4-      دادیاری شماره 12
5-      دادیاری شماره 13
6-      دادیاری شماره 14
( کلانتری 13 و 18 و 23 و 38 و مبارزه با مفاسد اجتماعی و آگاهی شرق)
دادسرای عمومی و انقلاب شماره 2:
آدرس: اصفهان – خیابان اشرفی اصفهانی ( کهندژ)
تلفن: 4-3373633         فاکس: 3363345
شعب بازپرسی:
1-      بازپرسی شماره 15
2-      بازپرسی شماره 16
شعب دادیاری :
1-      دادیاری شماره 27
2-      دادیاری شماره 28
3-      دادیاری شماره 29
4-      دادیاری شماره 30
5-      دادیاری شماره 31
6-      دادیاری شماره 32
7-      دادیاری شماره 33
( کلانتری 11و 12و 14و 15 و 25)
دادسرای عمومی و انقلاب شماره3:
آدرس: اصفهان- خیابان جابر انصاری
تلفن: 4441109      فاکس: 4407666
شعب بازپرسی:
1-      بازپرسی شماره 19
2-      بازپرسی شماره 21
شعب دادیاری :
1-      دادیاری شماره 37
2-      دادیاری شماره 38
3-      دادیاری شماره 39
4-      دادیاری شماره 40
5-      دادیاری شماره 42
( کلانتری 17و 19و 20و 24و 26)
دادسرای عمومی و انقلاب شماره4:
آدرس: اصفهان- چهار راه نیکبخت
تلفن: 1-6630130     فاکس: 6611365
شعب بازپرسی:
3-      بازپرسی شماره 1
4-      بازپرسی شماره 2
5-      بازپرسی شماره 5
شعب دادیاری :
6-      دادیاری شماره 1
7-     دادیاری شماره 7
( کلانتری 15و 16و موضوعات قتل عمد)
دادسرای قائمیه:
آدرس: اصفهان- خیابان قائمیه- آگاهی مرکز
تلفن: 2184440      فاکس: 7809000
شعب بازپرسی:
1-      بازپرسی شماره 7
2-      بازپرسی شماره 10
3-      بازپرسی شماره 17
شعب دادیاری :
1-      دادیاری شماره 18
( کلیه جرایم ارتکابی قابل رسیدگی در آگاهی)
دادسرای عمومی و انقلاب بهارستان
آدرس: اصفهان- بهارستان – ساختمان اداری
تلفن: 6815800
شعب بازپرسی:
بازپرسی شماره 9
شعب دادیاری
دادیاری شماره 17
(کلانتری بهارستان و سپاهان شهر)
دادسرای عمومی و انقلاب چهارباغ بالا:
آدرس: اصفهان- چهارباغ بالا- نرسیده به چهار راه نظر
تلفن: 6240525
شعب بازپرسی:
1-      بازپرسی شماره 11
2-      بازپرسی شماره 12
شعب دادیاری
1-      دادیاری شماره 19
2-      دادیاری شماره 20
3-      دادیاری شماره 21
4-      دادیاری شماره 24
(مبارزه با مواد مخدر)
دادگاه های عمومی و تجدید نظر اصفهان:
اصفهان – خیابان نیک بخت – تلفن : 6612022 فاکس: 6610303
دادگاه انقلاب :
اصفهان – خیابان چهارباغ بالا- چهار راه نظر- تلفن: 5-6249163  فاکس: 6242124