سئوال جواب درباره قوانین ایران

سئوال جواب درباره قوانین ایران

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

مشاهداتم  از ۲۵ بهمن ماه سال  ۱۳۹۰خورشیدی

ازآنجاکه قراراست برای درهم کوبیدن برج وباروی دیکتاتوری رسانه ای وشکستن حصارهای خاردار روزی نامه های زنجیره ای وابسته به تشنگان قدرت وغارتگران ثروت مردم،وتریبونهای یک طرفه وکیل الدوله هاوهجمه ناجوانمردانه صدا وسیمای میلی به آزادگان وفرزندان صالح ملّت،هر ایرانی به تنهایی، یک رسانه،وبالاتر یک سازمان خبر گزاری باشد،من به عنوان یک شاهد عینی مشاهداتم از25 بهمن ماه سال 1390 خورشیدی، سالروزحصرظالمانه پیش قراولان باشرف وشجاع جنبش نامیرا وپویای "سبز"، را بازگو می کنم.وبه گوهر تابناک حقیقت سوگند می خورم که عین ماوقع را باز گویم.بی کم وکاست.نقش دومم این که چند خبر را کنارهم قرار دهم.ونقش سومم ارائه نقدونظرم هست به عنوان یک شهروند.شهروندی که به قول جناب پورنجاتی:

"من، زندانی نخواهم شد:
زندانی خواب آلوده ی آینده ای موهوم، رمانتیک، احساسی و شتابزده!
زندانی شعبده بازی و تردستی انواع "هزار دستان"'، با هر نام و نشان!
زندانی "فهم دیگری"' - هرکس که باشد-
زندانی ششلول بندان و چکمه پوشان، حتی اگر زندانبان باشند."

عصرسه شنبه بیست وپنجم بهمن ماه است.من بنابه ضرورتی خانوادگی،هرجا باشم باید ازساعت 5به بعد، حتما در منزل حضور داشته باشم.مگراینکه، امرواجب تری پیش آید.وچه واجبی بالاترازیاری مظلوم ومبارزه باظالم.همانکه امیرعشق وعدالت فرمود:کونواللظالم خصماوللمظلوم عونا. سوار براتوبوس به سمت مقصد حرکت می کنم. وقتی آخر خط ،اعلام می شود،دلم پرمی کشد به سمت وسوی امام لامکان، امام عصر وزمانم.با امام راستین نجوا می کنم، وازایشان هدایت وحمایت می طلبم، تا، تار وپود پرده های تزویرهزارلا وصدهزار رنگ امامان دروغین را ازهم بگسلم ودردام مکاره های بازاردین فروشان گرفتارنشوم.چهارسوی میدان وخیابانهای اطراف را ورانداز می کنم. جهت حرکت وهجوم جمعیت والبته تراکم غیرمعمول اتوبوسها،حرکتم به سمت چهارراه ولی عصرراشتاب میدهد.خبرهاباید درآنجاباشد.همینطورهم هست.چون هرچه جلوترمیروم، چهره عبوس وتجهیزات جنگی ِ حکومتِ نظامیان، بردرودیواروآسفالت سردوسیاه خیابان بیشترسایه افکن می شود. برمردم اماّنه.گویی امواج اعتراضشان را درتظاهربه قهقه وشادی ووبی اعتنایی به کرکسها یافته اند. تجمع متراکم گروههای نظامیان وبانسبت کمتر، تیره پوشان لباس شخصی،ازتقاطع طالقانی شروع می شود.صدای خوش "الله واکبر"طنین اندازاست. این طنین برانگیزنده وانرژی زاوبیدارکننده،که گلبانگ رهایی ماازچنگ

دیو پلید استثمار و استعمارغیرمستقیم واستبداد خانگی بود، واخیرانیزدرهم آواییهای بیداران خاورمیانه وشمال آفریقا برصدای ظلم ودیکتاتوری غلبه یافت،مرا به خدا می خواند.تا یادآرم که الابذکرالله تطمئن القلوب.از میان دیوارسیاه زره پوشان بیسیم به دست واسلحه بر دوش، که پشت به مسجد، ایستاده وچهارچشمی به مردم ظُل زده اند، وانگار نامی از خدا واذان ونماز اول وقت در خاطرندارند،به سمت جنوب غربی مجتمع تجاری نور(همانجا که سالها درحصارفنسها بود،تادانشگاه امام صادق باشد)،مسیرم راکج می کنم.نامش مصلای نوراست.ولی سرِاذان، بسته است.برمی گردم وراهم را ادامه میدهم.صدای مضطرب پلیسها که کمتراز بوق ماشینهابرای رفع راه بندان نیست،القا کننده نگرانی آنان ومسرت عابران وراه پیمایان مودب وساکت امروزوامشب است.پلیس ونیروهای کُمکی اش راتابحال هیچ وقت این چنین شائق به گره گشایی ازترافیک ونگران راه بندان ندیده بودم.به خانه هنرمندان که میرسم، میر حسین نجیب ودانا وبانوی هنر فرزانگی وآزادگی را تمام قد، ایستاده برآستان هنر، می بینم که پذیرای میهمانان امروزند، وبا لبخند شادی وتبسمی سرشارازامیدبه فردا،خوش آمد می گویند، واعلام رضایت می کنند.منهم عرض می کنم "سلام علیکم بما صبرتم.سر خمّ می سلامت،شکند اگر سبویی.

به چهاراه ولی عصرمیرسم.غوغااینجاست.باید هم باشد. نقطه تقارن خط انقلاب از امام حسین تا آزادی است.در چند قدمی دانشگاه سرافرازجامعه سازِما،دانشگاه تهران.فرعی های دیگر را نگاه نکردم،ولی اولین فرعی نزدیک به چهار راه،ضلع شمالی انقلاب ،در تسخیر نیروی انتظامی است،در حال آماده باش، وگوش به فرمان فرماندهان.نزدیک تقاطع فلسطین، آقای میانسالی با صدای بلند با جوانی حدودا 30 ساله درحال مناظره است.با حلقه ای چهارپنج نفره دورایشان.کسی هم فیلم برداری می کند.نمیدانم ازچه ماهیتی برخوردارند.فقط موقع عبورازکنارایشان می شنوم که مرد میانسال باهمان صدای بلندمی گوید غلط می کنند که هراصلاح طلب ومنتقدی راجاسوس ووابسته به بیگانه ومنافق و...معرفی می کنند.وبعدهم با لبخندی که درچهره دارد،ازمعرکه دورمی شود.به نظرمیرسد دستورآن است که درآستانه انتخابات فرمایشی اسفند،نیروی انتظامی با کسی درگیرنشود.ازتعرضها،بی حرمتیها وهل من مبارز طلبیهای اوباشان به اصطلاح خودسرِهمیشگی هم خبری نیست.ولی در این مسیر لحظه به لحظه بر حجم نیروی مجهز به تجهیزات جنگی (به اصطلاح خودشان:ضد شورش)وماشینها وموتوسیکلت های تریل گـَت وگنده وغلط اندازمخصوص نیروها،افزوده می شود.به درب اصلی دانشگاه تهران که میرسم بهتم میزند.دانشگاه در محاصره نیروی انتظامی ولباس شخصی هاست.دوگوشه فضای مقابل درهای بسته دانشگاه مملواست از موتوسیکلت ونیرو.ایستاده وپشت به خیابان،روبه دانشگاه.با خود می گویم: خوش به حال دانشگاه که اینقدرنیروی جان برکف دارد.این حال استیصال هم لابد ناشی ازانابه وتوبه است، نسبت به جنایتهای رفته بردانشگاه و دانشگاهیان.مخصوصا که تازه اذان داده شده است وموقع اجابت دعاست. وحتما این نیروهای زبده برگزیده هم، همان طورهستند که فرماندهانشان مدعی هستند، جان برکف وفدایی رهبر.وصدالبته پروش یافته، تحت تعلیمات خاص نماینده رهبری در نیرو.پس حتما ملتزمند به نمازاول وقت وکشته مرده ثواب جماعت.ولی خوب چرا پشت به قبله وروبه شمال؟ندایی می گوید: مگرنشنیده ای که شعارجدید ائمه جمعه وجماعت این است که ولایت فقیه اصل دین است؟!می گویم چه ربطی دارد؟جواب میدهد: ربطش این است که سوی این جماعت به تمثال های مقوایی وتریبون نمازجمعه ست، نه دانشگاه ونشانه های دانشکده فنی وحقوق وادبیات.دراین صورت قبله همانجاست که"بفرموده"تعیین کند.بالام جان.توجیه فلسفی هم دارند:کعبه آن سنگ نشانی ست که ره گم نشود.می گویم: پس یک بارگی بگوآمده اند نماز جمعه بخوانند! آنهم درروزسه شنبه وبعد هم به جای ظهر،شب می خوانند،که نگویند ازمعاویه تقلید کرده اند!به راهم ادامه میدهم.مقابل سینما بهمن آقای ابوترابرابی نایب رییس مجلس شورای اسلامی را می بینم که (ظاهرا)بادومحافظ خود،پشت به انقلاب، به سمت شرق درحرکت است.خودم راآماده کردم که بگویم حاج آقا نشانه های حکومت برقلبها همین هاست؟!که یک" آن"حس کردم،آن قیافه دُژَم ِپریشان وسربزیر،آشفته ترازآن است که فکرش رابکنی.

برای لحظاتی ،اطراف انقلاب خیلی شلوغ می شود.نیروهای انتظامی بیشتری هم اضافه می شوند. صدای بوق ماشینها وتراکم اتوبوسها همه را، مخصوصا پلیس راهنمایی را، دستپاچه کرده است . راننده های سواریها وعابرین پیاده هم با نگاه هایی که رد وبدل می کنند، گویی بی میل به ایجادراه بندان نیستند.راه را به سمت توحید ادامه میدهم.ازابتدای خیابان آزادی ،مخصوصاروبروی ترمینال کاوه دو طرف خیابان پر است ازنیروهای ایستاده به صف.میروم به سمت نمازخانه جدیدالاحداث ضلع شمالی ترمینال، که به سبک نمازخانه های بین راهی ساخته شده است.هنوز نزدیک نشده ،پیرمردی می گوید،تعطیل است.نوع رفتاراو ونگاه های غضب آلود بریگاد سیاه حس بدی را القاء می کند.نکند هم آنجا وهم مصلایی که قبلا گفتم ،به عنوان محل دپوی نیرو، در تسخیر نظامیان است!؟با پوزخند وصدای بلندی که نیروها هم بشنوند،جواب می دهم.دیگه نمازخانه چرا تعطیل است؟ وبدون اینکه منتظرجواب باشم ،می گویم راست میگویی پیرمرد .نمازمیخواهید چکار! آن که در وسط معرکه جنگ تحمیلی ،به نمازاهتمام ورزید،علی (ع)بود وحسین (ع) بود.االان ،حفظ حکومت به هر قیمتی، ازهرچیزدیگری واجب تراست.

نزدیک تقاطع اسکندری وآزادی تراکم نیروخیلی چشم گیرتر می شود.همین طورکه وراندازمی می کنم، قد وبالای عجیب وغریب آن جماعت را(که برایم بسیار بیگانه وبه تعبیر مرحوم اخوان ثالث مصداق بارز دشنام پست آفرینش"می نمایند)،درب بزرگ آبی رنگ کامیون رویی به اندازه عبورنیرویی شکم آماسیده و گرد وقمبلی بازمی شود.طول وعرض واقعی آن مکان را نمیدانم ولی در یک نما از نیرویی که می بینم ،انگار یک لشکراست.چینش نیروتا تقاطع توحید،آزادی ادامه دارد.از آنجا دور می زنم واین بارازسمت جنوبی خیابان وروبه انقلاب به راهم ادامه میدهم .این است شرح دیدار رفت.برگشت هم دارد،که ب
ماند.
شب که به منزل میرسم،اولین کارم رصد کردن خبرها ازسایتهای مختلف است.مثل دوسال گذشته که اولین خبردرهرحادثه ای ازناحیه نظامیان پاسدارورسانه های وابسته به آنها منتشرشده،همه جا سکوت است،غیر ازخبرگزاریهای مهروفارس با خبری واحد ازسردار رادان به این شرح:
 
1 - به گزارش خبرگزاری مهر، سردار احمدرضا رادان اظهار داشت: مردم در سرتاسر میهن اسلامی امروز نیز مانند هر روز مشغول انجام امور روزمره خود بودند ...
جانشین فرمانده نیروی انتظامی افزود:مردم امروز نیز با بی تفاوتی به القائات و تهیج رسانه های وابسته‏، بار دیگر با مشارکت و همکاری با نیروهای انتظامی و اقدامات پیشگیرانه امنیتی برنامه ریزی های دشمنان را نقش برآب کردند.
تاريخ انتشار، تهران: ۲۳:۲۳ , ۱۳۹۰/۱۱/۲۵ 3-2008 Mehr News Agency
2 - سردار احمدرضا رادان دقایقی پیش در گفت‌و‌گو با فارس گفت:مردم در سرتاسر میهن اسلامی امروز نیز مانند هر روز مشغول انجام امور روزمره خود بودند
وی اضافه کرد:مردم امروز نیز با بی تفاوتی به القائات و تهییج رسانه ‌های وابسته به بیگانه و مزدور‏،بار دیگر با مشارکت و همکاری با نیروهای انتظامی و اقدامات پیشگیرانه امنیتی برنامه ریزی های دشمنان را نقش برآب کردند.
بیانات سرداررادان مرا ناچارمی کند، قبول کنم که :این همه لکشکروحاج آقا ابوترابی وصفهای نظامی مقابل درب دانشگاه ،از ترس راه پیمایی جنبش سبزنبوده.برای انجام همان امور روزمره ،از جمله :نمازجمعه بوده.حالا شب شده وسه شنبه بوده وغیره نباید سوژه شود برای سیاه نمایی.نیروهای خیابانهای اطراف هم، بقایای تامین کنندگان امنیت نمازگزاران خیابانهای اطراف جایگاه است، از نمازه جمعه هفته گذشته، که همچنان در جذبه خطیب نماز جمعه ودرحال اثبات شعارشان ،که می گفتند: ای رهبر آزاده!آماده ایم آماده.

فقط تنها چیزی که دراین میان یک کمی از سردار رادان حال گیری می کند ، دهانی است که بی موقع باز شده :

"به گزارش خبرنگار ایلنا چند روزی است علی رغم کاهش سرعت اینترنت در کشور سطح دسترسی کاربران اینترنتی بسیارمحدود شده است ودرمواقعی کاربران از مهم‌ترین و ساده‌ترین فرایندهای اینترنتی محروم شده‌اند؛ تا جایی که حتی مشاهده پست الکترونیک برای کاربران مقدور نیست.
یک کارشناس مخابرات در گفت‌وگو با ایلنا: آن چیزی که مد نظر مسئولان و مدیران طراز اول کشور است امنیت برخی مسایل است اما اثراتی که این تصمیم‌ها می‌گذارند موضوعی است که به آن پرداخته نمی‌شود و باید این مسائل را ارزیابی کرد. سعید سلیمانی در گفت‌و‌گو با خبرنگارایلناافزود: نتیجه اختلال درارتباطات اثر جبران ناپذیر و غیرقابل توجهی دارد که می‌شد روش‌های دیگری را پیدا کرد که این ضرر‌ها را در پی نداشته باشد. "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه