سئوال جواب درباره قوانین ایران

سئوال جواب درباره قوانین ایران

۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه

اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧



اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه‌ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی در ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف‌های مختلف گروه‌های چپ و کمونیست بود.[۱][۲] تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر است. بیشتر اعدام‌شدگان زندان‌های تهران در گورهای ناشناس گورستان خاوران به خاک سپرده‌شدند.
فرمان روح‌الله خمینی
استفسار و پاسخ خمینی
در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینه‌های آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات "فروغ جاویدان" به طور اخص می‌دانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی می‌دانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سال‌های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
منتظری در نامه به خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندان‌ها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ می‌نویسد:
«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می‌رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندان‌ها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی می‌شود.....» [۳]
در کتاب "پاسداشت حقیقت" که در دهه ۸۰ و در جمهوری اسلامی توسط دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید این واقعه بیشتر ادامهٔ درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی به طور کلی تصویر شده است.
به نوشتهٔ این کتاب: در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
"هم‌زمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیت‌های برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیام‌های مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ می‌دهد." (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا، از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران، در مطلب خود "پروژهٔ قتل عام تابستان ۶۷" این اعدام‌ها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۰ می‌داند که به دلیل فشارهای بین‌المللی در سال‌های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود.

آغاز ماجرا

حکم روح‌الله خمینی

عملیات فروغ جاویدان روز ۳ مرداد آغاز شد و ۷ مرداد پایان یافت. اعدام‌ها نیز از روز ۷ مرداد شروع شدند.
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران ... خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده ... [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان هم‌زمان با برنامه‌های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲) که متن نامه‌ها در خاطرات حسین‌علی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بوده است، و با اعدام‌ها مخالف بوده‌است، وجود دارند.
خمینی آنها را «محارب» اعلام می‌کند و چنین حکم می‌دهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتدادپیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اكثريت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراكز استان كشور رای اكثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا دادیار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌انديشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام‌اسلامی است، اميدوارم با خشم و كینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایيد، آقايانی كه تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و تردید نكنند و سعی كنند اشداء علی الكفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام»[۴][۵][۶]
سیداحمد خمینی که در آن زمان رئیس وقت دفتر خمینی بود در نامه‌ای در مورد جزییات این اعدام‌ها می‌پرسد و تاکید می‌کند آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شده‌اند و دوران زندان‌شان به زودی تمام می‌شود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستان‌هایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟ پاسخروح‌الله خمینی بدین‌گونه است که:
بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.[۷][۸]

تشکیک در دستخط خمینی

منتظری در خاطرات خود می‌نویسد که در آن زمان گفته می‌شد که نامه اول به خط احمد خمینی نوشته شده است.[۹] و در مورد نامه دوم هم آشکارا دستخط خط سوال کننده و پاسخ دهنده نامه یکسان است.[۱۰]

وقایع در زمان اعدام‌ها

نماز جمعه

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌نویسد «با آقای موسوی اردبیلی در باره مطالب خطبه های جمعه (۱۴ مرداد) مذاکره کردیم.» در این روز (یک هفته بعد از شروع اعدام‌ها) موسوی اردبیلی در نماز جمعه گفت: «جمع کثیری از ایران رفته اند و آنجا[عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کرده اند. یک جمعی هم در ایران در زندان ها هستند... مردم بر علیه اینها آن چنان آتشی هستند، قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه می کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم می باشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه می شوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمی شوند و یک دسته شان زندانی می شوند (شعار:"منافق زندانی اعدام باید گردد" از سوی نمازگزاران)»[۱۱]

اعتراضات از درون حکومت ایران

حسینعلی منتظری در اعتراض به این اعدام‌ها دو بار به تاریخ ۹ و ۱۳ مرداد به خمینی نامه نوشت و خمینی در تاریخ ۱۵ مرداد به او پاسخ داد. خمینی در نامه عزل منتظری نوشت: «در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسيار معدودی كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی‌بینید كه چه خدمت ارزنده‌ای به استكبار كرده ايد.»[۱۲] میرحسین موسوی در تاریخ ۱۵ شهریور استعفا داد که با مخالفت شدید علی خامنه‌ای و روح‌الله خمینی مواجه گشت. گرچه او در نامه استعفا، اختلاف با مجلس بر سر وزرای پیشنهادی را عامل استعفا دانشته است[۱۳]، امیرارجمند سخنگوی موسوی بی اطلاع گذاشتن او از موضوع اعدام‌ها را عامل استعفا می‌شمارد و می‌گوید موسوی خواهان تشکیل هیات تحقیق در این مورد شده بود.[۱۴] موسوی اردبیلی نبز بعدها مدعی شد با این اعدام‌ها مخالف بوده و در مخالفت سه بار به خمینی نامه نوشته است، او می‌گوید خمینی گفت:«که اینها دروغ می گویند و سر موضع هستند»، من عرض کردم: «من به این مطلب نرسیدم»، فرمودند: «ما رسیده ایم»[۱۵]

پایان اعدام‌ها

بنابر کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، دو ماه پس از آغاز اعدام‌ها در روز ۵ مهر ۱۳۶۷، روح‌الله خمینی بررسی وضعیت باقیمانده زندانیان سیاسی را به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار نمود با تاکید بر اینکه این رسیدگی مطابق روال معمول و قبل از حوادث اخیر انجام شود. وزارت اطلاعات از این امر استقبال کرد ولی برخی قضات اوین مخالفت کرند و نظر تندتری داشتند.

اعدام‌ها به روایت جمهوری اسلامی

در آستانه عملیات فروغ جاویدان، مسعود رجوی گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... از طرفی درب زندان ها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند.» این سخنان ۳ روز قبل از آغاز عملیات و یک هفته قبل از آغاز اعدام‌ها در تالار اجتماعات قرارگاه اشرف گفته شد.
مطابق روایت رسمی جمهوری اسلامی، زندانیان مجاهدین از قیب از حمله خبر داشته و خشنودی خود را از طریق برپایی جشن و سرودخوانی در زندان اعلام کرده بودند. آنان قرار بود پس از اشغال هر شهر، به ارتش او پیوسته و در فتح تهران شرکت کنند و به همین دلیل، آنها به عنوان مزدوران دشمن متجاوز در زمان جنگ (محاکمه صحرایی) اعدام شدند.
مقامات جمهوری اسلامی گر چه به طور صریح در مورد این واقعه و ابعاد آن سخن نمی‌گویند اما در موارد متعدد وجود آن را پذیرفته‌اند.[۱۶]

اعدام‌ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی

اعدام‌های تابستان ۶٧ پیش زمینه‌هایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدام‌ها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده می‌شود. این روندی است که در تهران و زندان‌های گوهردشت و اوین اتفاق افتاده است در مورد جزئیات اعدام‌ها در سایر شهرستان‌ها منابع کافی در دست نیست اما پروسه‌ای مشابه در شهرستان‌های دیگر گمان برده می‌شود.

آغاز

اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدام‌ها می‌دانند (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد)[۱۷] اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندان‌ها صورت گرفت و تلوزیون‌ها و روزنامه‌ها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد می‌گوید:"از روز جمعه ٧ مرداد ۶٧، به عنوان اولين اقدام، تلويزيون بندها را جمع مى كنند و از فرداى آنروز زندانيان سياسى سراسر ايران از ملاقات، رفتن به بهدارى، هواخورى و روزنامه محروم مى شوند." و یرواند آبراهامیان می‌نویسد:" در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ (١٩ جولاى ١٩٨٨) حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلويزيون‌ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامه‌ها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياط‌ها ممنوع شد."

محاکمه و اعدام‌های مرداد

ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام "منافقین" (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور روح‌الله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماينده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام حسینعلی نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد می‌کرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ» می‌نامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.
از روز شنبه ٨ مرداد کميسيونی به سرپرستی "نيری" در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر می گردد و کشتار را با "محاکمه مجدد" مجاهدين، آنهم از زنان مجاهد آغاز می کند. به گفتهٔ حسن پویا، یرواند آبراهامیان و گزارش‌های متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارش‌های سازمان‌های اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسی‌شان سوال می‌شود و اگر کسی می‌گفت "مجاهدین" در جا به اعدام محکوم می‌شد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین می‌شناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و "پافشاری بر نفاق" گرفته شده است). کسانی که پاسخ داده بودند "منافقین" با سوال‌های دیگری روبرو می‌شدند.
"آيا حاضريد در مصاحبه تلويزيونی منافقين را محکوم کنيد؟"، "آيا حاضريد طناب دار را به گردن يک عضو فعال منافقين بيندازيد؟"، " آيا حاضريد ميدانهای مين گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنيد؟" و پاسخ منفی به هريک از اين سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: "در گوهردشت، زندانيان مى توانستند چهره بازجويان خود را ببينند ولى در اوين آنها را با چشم بسته به بازجويى مى بردند."
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف می‌کند:"کسانيکه پاسخهاى نامساعد مى دادند، يا حاضر به زبان آوردن "منافقين" نبودند، بيدرنگ به اتاق ويژه اى هدايت مى شدند. در آنجا انگشترها و عينکهايشان ضبط و به آنها گفته مى شد که وصيت نامه نهايى خود را بنويسيد. آنگاه آنها را به سوى چوبه هاى دار که پنهانى، هم در تالار سخنرانى گوهردشت و هم در حسينيه اوين برپا شده بود مى بردند و در گروههاى ۶ نفرى به دار مى آويختند. جان کندن بعضى از آنها تا ١۵ دقيقه به طول مى انجاميد چون بجاى اينکه دريچه اى پنهانى از زير پايشان در رود و به پايين بيفتد به همان شيوه قديمى حلق آويز مى شدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بيش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومين تيرباران شوند ولى با اين تقاضا، به اين عنوان که طبق حکم شرع مرتدين و دشمنان خدا بايد حلق آويز شوند مخالفت بعمل آمد. البته اين بهانه اى بيش نبود. چون طى يک دهه محکومين به "فساد فى الارض" بوسيله جوخه هاى آتش اعدام شده بودند. دليل اصلى استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکارى کامل، هم در قبال دنياى خارج و هم در برابر بخش‌هاى ديگر همان زندان بود. به چپ گرايان گفته شد که مجاهدين به زندانهاى ديگر انتقال يافته اند، اما بعضى از زندانيان با مشاهده کاميونهاى مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفى تئاتر رفت و آمد داشتند جريانات مشکوکى را حدس زدند. با وجود اين آنها نمى دانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران اين است که دستگاههاى "فريزر" در مرده شويخانه زندان از کار افتاده است. يکى از پاسداران ادعا کرد که آنها "فقط مشغول تميز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدام‌ها می‌گوید:"زنى از گروههاى چپ گرا مى نويسد که هيچ يک از ۵٠ مجاهدى که با او در يک بخش زندانى بودند به بندهاى خود باز نگشتند. به نوشته مردى متعلق به همان گرايش، هيچکدام ١٩۵ تن از ٢٠٠ مجاهدى که در يکى از بخش‌هاى زندان گوهردشت نگهدارى مى شدند بازنگشتند. گزارش ديگرى حاکى است که حجت الاسلام نيرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سياسى) وارد کند. در حاليکه آيت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپيمايد."

محاکمه و اعدام‌های شهریور

شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. این‌ها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریک‌های فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومه‌له، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمان‌های کوچک چپی از این سازمان‌ها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپی‌ها جلب شد و پرسش و پاسخ از آن‌ها از 5 شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. "آيا شما مسلمانيد؟"، "آيا به خدا اعتقاد داريد؟"، "آيا به بهشت و جهنم معتقد هستيد؟"، "آيا محمد را به‌عنوان خاتم انبياء قبول داريد؟"، "آيا در ماه رمضان روزه می گيريد؟"، "آيا قرآن می خوانيد؟"، "آيا هر روز نماز می خوانيد؟"، "آيا ترجيح می دهيد با يک مسلمان هم بند شويد و يا يک غيرمسلمان؟"، "آيا حاضريد زير ورقه ای را داير بر اينکه به خدا، به پيغمبر، به قرآن و به روز رستاخيز ايمان داريد امضا کنيد؟" و پر معناتر از همه: "آيا در خانواده اى بزرگ شده ايد که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟"
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بین‌الملل و تاریخ‌نویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوال‌ها می‌توانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر "ارتداد" فرد تاکید می‌کرد زیرا طبق موازين فقهی، فقط کسی را می‌توان مرتد شناخت که در يک خانواده معتقد مسلمان و در سايه پدری که به طور مرتب نماز و قرآن می خوانده و در ماه رمضان روزه می گرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید می‌کرد اما می‌گفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محکوم می‌شد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» عمل می‌شده است و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق می‌مردند یا اسلام را می‌پذیرفتند.
اعتراض‌هایی از طرف زندانیان به این محاکمه‌ها صورت می‌گیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا می‌کنند که شلاق می‌خورند و بعضا زیر شلاق کشته می‌شوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که این‌گونه کشته می‌شوند.
آبراهامیان روند اعدام‌ها را این‌گونه توصیف کرده است:"اين بازجوئيها که به مدت سه ماه ادامه يافت، در اوين و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوييها حالت شفاهى داشت، و بخش ديگر به شکل پرسش نامه هاى ماشين شده انجام پذيرفت. بعضى از زندانيان مى توانستند بازجويان خود را ببينند ولى ديگران در پشت پاراوانهاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهايشان پذيرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهايشان غيرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدايت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند اگر زندانى از خواندن يک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازيانه به او مى نواختند و مجازات کسى که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خوددارى مى ورزيد، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهايى که نتوانسته بودند با موفقيت به پرسشها پاسخ گويند و مردود شناخته شده بودند، بعد از يک وقفه ى کوتاه براى تحويل مايملک مختصر و نوشتن آخرين وصاياى خود به سوى چوبه هاى دار برده مى شدند. بعضى از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامى که بوجود آمده بود اشتباها به سمت درى که نمى بايست هدايت شدند. جان به در بردگان به ياد مى آورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرين وصيت نامه را شوخى مى پنداشتند چون نمى توانستند تصور کنند که چنان پرسش هايى ممکن است سرنوشت مرگ و زندگى يک نفر را تعيين کند.
رفتاری که با زنان صورت گرفت تا اندازه ای پيچيده تر بود. در حالی که زنان مجاهد به عنوان "محارب خدا" به دار آويخته شدند، به زنهای متعلق به سازمانهای چپ، حتی اگر در خانواده‌های مذهبی هم پرورش يافته بودند، فرصت ديگری ارزانی شد چون آنها (به‌عنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمی شدند. زن بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتيازاتی دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق "تغزير" می شدند. بعد از مدتی، بسياری از آنها پذيرفتند که نماز بخوانند. يکی از آنها دچار کابوس می شود. برخی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتی از نوشيدن آب خودداری ورزيدند. يکی از آنها بعداز ٢٢ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵٠ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان برای او به‌عنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند. چون در هر حال "او بود که تصميم مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپ‌ها و کمونیست‌ها نیز محاکمه و اعدام شدند.

مخالفت‌ها با روایت بازماندگان از آن واقعه

با توجه به این که محاکمه‌ها برای این اعدام‌ها شدیدا شخصی و خصوصی صورت می‌گرفته است بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان، تاریخ دان، نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی می‌دانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است، نویسندگان می‌گویند:" «در این گونه مدعیات مطرح شده ... بسیار می‌توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی‌دانند قضیه از چه قرار است نمی‌گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی‌شوند، یا در پاسخ به این سوال که تو سر موضعی؟بلافاصله می‌گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می‌برند و اعدام می‌کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملاً هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می‌دهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده ... برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است... در واقع آن گونه که ... درباره این قضیه سخن گفته شده... و با چنان روش‌هایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمی‌بایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندان‌ها باقی بماند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)

پس از اعدام‌ها

آبراهامیان می‌نویسد:"به خويشاوندان قربانيان تا بعد از تاريخ ۴ آذر ماه (٢۵ نوامبر) هيچ اطلاعى درباره ى اعدام آنها داده نشد. بعضى از آنها با تلفن، به کميته‌ها و معدودى نيز به خود زندان اوين احضار شدند تا اثاثيه شخصى و يا آخرين وصيتنامه هاى اعدام شدگان را، در مواردى که اين وصيتنامه‌ها بى زيان تشخيص داده شده بود، تحويل بگيرند. براى آنکه از ازدحام جلوگيرى شود آنها را در گروه هاى جدا از هم و طى چندين هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صريحا اعلام شد که حق برگزارى مراسم چهلمين روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستان هاى بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در اين گورستان ها، مارکسيست‌ها را به اين عنوان که "نجس" هستند جدا از ديگران به خاک سپردند. به اين ترتيب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نيز به مرحله ى اجرا گذاشته شد."

تعداد اعدامیان

به علت این‌که جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق اعدام‌ها هرگز فاش نشده است و بین مراجع مختلف در مورد آن‌ها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده می‌شود. در این‌جا سعی می‌شود ابتدا به اعداد اعلام‌شدهٔ منابع مختلف رجوع می‌شود و سپس به لیست‌های مختلفی که از کشته‌شدگان منتشر شده اشاره می‌شود.
سازمان عفو بین‌الملل "بیش از ۲۵۰۰ نفر" را اعلام کرده است. در ضمن لیست و نام‌های مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمان‌های مختلف اعلام شده است.

لیست کشته شدگان

اولین لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین می‌کرد. این لیست که نام ۶۱۵ نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از ۶۱۵ نفر، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۱۰۸ نفر به اکثریت، ۹۰ نفر به حزب توده، ۴۱ نفر به انشعابات دیگر فدایی، ۳۰ نفر به کومه‌له، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.
در سال‌های پس از آن تلاش‌های زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که حاصلش جمع نام‌های حدود پنج هزار نفر است.
کمیته موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران، کانون ایرانیان لندن، کانون حمایت از زندانیان سیاسی (در آخن، آلمان)، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) در سال ۶۷، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله تشکل‌هایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کرده‌اند. تعداد و جزییات هر کدام از این لیست‌ها با دیگری متفاوت است.
آیت‌الله منتظری در کتاب خاطرات خود، اين رقم را ۲۸۰۰ يا ۳۸۰۰ نفر دانسته و تایید می‌کند که رقم دقیق را به‌خاطر ندارد.[۱۸]
كاملترين ليست این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیست‌های فوق‌الذکر حاصل شده‌است. این لیست که به همت ب.آزاده و ب.آذرکلاه جمع‌آوری شده جمعا شامل ۴۴۸۱ نفر است.[۱۹]

مسئولان اعدام‌ها

در زمان این اعدام‌ها خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ این‌ها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته بود. حسینعلی منتظری در این باره نامه‌ای به خمینی نوشت و شخص روح‌الله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد کرد.[۲۰][۲۱][۲۲]
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند می‌توان به این افراد اشاره کرد:

اطلاعات نادرست در مورد مسئولان اعدام‌ها

خمینی نام کوچک افراد منصوب را در نامه خود ذکر نکرده است و از همین رو اشتباهاتی در بسیاری منابع به وجود آمده است. نام حسینعلی نیری در بسیاری منابع خصوصا در مطالب مجاهدین خلق به اشتباه ایرج نیری ذکر شده است.[۲۵] یرواند آبراهامیان، مرتضی اشراقی را رییس هیات و آیت‌الله می‌خواند در حالی که او اساسا روحانی نبوده است و در نامه خمینی هم، بر خلاف نیری که حجه‌الاسلام خوانده شده، هیچ لقبی ندارد. مسعود انصاری هم، در کتاب خود به نام کشتار، عکسی از آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی (داماد خمینی) منتشر و او را مرتضی اشراقی معرفی نموده‌است.[۲۶]

محل دفن

معروف‌ترین مزار اعدامیان تابستان ۶۷، گورستان خاوران در نزدیکی‌های تهران است، گر چه آنها در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران دفن شده اند.

اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره اعدام‌ها

آقای خمینی در آخرین نامه خود به آقای منتظری در بخشی از نامه چنین می نویسد: «مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی كه در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید كه چه خدمت ارزنده‌ای به استكبار كرده‌اید.» [۲۷][۲۸]
مجید انصاری رئیس سابق سازمان زندان‌ها، رئیس فراکسیون «اصلاح‌طلب‌ها» در مجلس پنجم و ششم و از گردانندگان مجمع روحانیون مبارز می‌گوید:
«عده‌ای از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد. لذا اینان که تعداد بسیار کمی بودند پس از عملیات اعدام شدند».[۲۹]
علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، از زندانیان اعدامی را افرادی دانست که در تلاش برای پیشروی به خاک ایران و یا قتل شخصیت‌های سیاسی بودند، او خاطر نشان کرد:
«در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزهٔ مسلحانه می‌کنند) باید کشته شوند و این قانون است... زندانیانی که در این ماه‌های اخیر اعدام شده‌اند مجاهدین خلق بوده‌اند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیت‌های سیاسی اعتراف کرده بودند.»[۳۰]
نظر محمد جواد لاریجانی معاون سابق وزیر خارجه، در مصاحبه با کانال ۲ بی بی سی چنین بود:
خبرنگار: «چند اعدام از این نوع (قتل‌عام پس از آتش بس) وجود داشته است؟»
لاریجانی: «من دقیقاً نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم تعداد زیادی باشد.... هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا می‌دهیم.»
خبرنگار: «آیا شما می‌خواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟»
لاریجانی: «من نمی‌توانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بوده‌اند. آن‌ها در انتظار بوده‌اند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است که مجازاتشان اعدام باشد.» (۲۴ بهمن ۱۳۶۷)
با این وجود، منتظری، قائم مقام سابق بیت رهبری، ضمن انتقاد از نحوه محاکمات در خاطرات خود چنین نوشت:
«بالاخره این مطالب را من برایشان( نیری- اشراقی- پورمحمدی و رئیسی) خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آن‌ها دادم و شفاهی به آنها گفتم:
الان دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید»، بعد به آن‌ها گفتم: « اگر امام اصرار دارند شما یک عده از آن‌ها را که در زندان شیطنت می‌کنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آن‌ها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدام‌شان کنید، در این صورت لااقل کسی نمی‌گوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شده است جمهوری اسلامی اعدام کرده است».[۳۱]
سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها دادستان‌کل کشور وقت ر تأیید اعدام‌های انجام گرفته در کشور اعم از سیاسی و غیرسیاسی گفت:
«ما از بالا رفتن آمار اعدام‌ها واهمه‌ای نداریم.»[۳۲]

علی خامنه‌ای در مقام ریاست جمهوری وقت با ادعای همکاری افراد دربند با افرادی که اقدام مسلحانه در تجاوز به مرزرهای جمهوری اسلامی نمودند، در دیدار با دانشجویان گفت:
«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند... این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم می‌کنیم. با این مسئله شوخی که نمی‌کنیم» [۳۳]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه