علي افشاري
تحليلگر سياسي
به نظر مي رسد تاثيرات فرامرزي حوادث ليبي در قياس با موج تحولات در مصر و تونس بيشتر بوده و به نوعي دامن تمامي كشورهاي منطقه را در برگرفته است. اين تاثيرات در ايران نيز ابعادي بيشتر از حوزه روابط دو كشور دارد.
واكنش حكومت و مردم ايران به تحولات انقلابي ليبي متعارض و متفاوت به نظر مي رسد. گويي شكاف ملت و دولت هم در اينجا فعال است و تحليل يكساني از روند دگرگوني ها در ليبي وجود ندارد.
دوستان ديروز
پيروزي انقلاب اسلامي باعث گشت تا يخ روابط ايران و ليبي آب شود . حكومت معمر قذافي از سال ها قبل امكاناتي را در اختيار برخي از نيروهاي مخالف حكومت شاه گذاشته و روابط خوبي با آنها برقرار كره بود.
او پس از انقلاب، در فكر ميوه چيني سرمايه گذاري هايش بود. بخشي از نيروهاي انقلابي چون محمد منتظري براي برقراري رابطه نزديك با ليبي تا آستانه ايجاد بحران سياسي نيز پيش رفتند؛ اما دولت موقت وعلاقه مندان به امام موسي صدر با ايجاد رابطه نزديك با ليبي مخالف بودند.
وجود عواملي چند باعث شد علي رغم سنگيني سايه ناپديد شدن امام موسي صدر، روابط ايران و ليبي در دوران جمهوري اسلامي خوب باشد. ليبي يكي از مراكز اصلي تهيه سلاح در سال هاي اوليه جنگ با عراق بود.
از سوي ديگر، سرهنگ قذافي در كشمكش بين حكومت ايران و كشورهاي عربي چون عراق، مصر، عربستان، كويت، اردن، مراكش و ... از ايران حمايت مي كرد ومواضعي درست مخالف مواضع قبلي خود در قبال ايران قبل از انقلاب اتخاذ كرد.
معمر قذافي در زمان شاه، در منازعه ايران و امارات متحده عربي بر سر جزاير سه گانه طي شكايتي به سازمان ملل همراه با چند كشور عربي مدعي تصرف عدواني جزيره هاي ابوموسي و تنب هاي بزرگ و كوچك توسط حكومت وقت ايران شده بود.
در شرايطي كه جمهوري اسلامي در منطقه و بين كشورهاي عربي در انزوا بود، رابطه با ليبي پس از سوريه كارگشا و مفيد به نظر مي رسيد.
در شرايطي كه جمهوري اسلامي در منطقه و بين كشورهاي عربي در انزوا بود، رابطه با ليبي پس از سوريه كارگشا و مفيد به نظر مي رسيد.
ضديت با اسرائيل، مخالفت با صلح خاورميانه، حضور در جناح انقلابي سازمان كشورهاي غيرمتعهد و حمايت از گروه هاي مخالف سازش فلسطيني ديگر محوري بود كه پيوند بين جمهوري اسلامي و قذافي را مستحكم مي كرد.
اسلامگرايي راديكال، مقاومت در برابر امپرياليسم و ستيزه جويي با غرب بخصوص در دهه شصت ديگر عاملي بود كه دو دولت را به هم نزديك مي ساخت.
جمهوي اسلامي حمله نظامي آمريكا به ليبي در دوران رياست جمهوري رونالد ريگان را بشدت محكوم كرد.
از ديد محافل رسانه اي نزديك به حاكميت، اين حمله، بازي هاي پنهان اهريمن عليه ليبي نام گرفت. به باور آنها، دولت ريگان با محوريت جان هيگ وزير امور خارجه وقت درصدد سرنگوني دولت انقلابي ليبي بود تا يك رهبر وابسته، مثل انور سادات، رهبري ليبي را در دست بگيرد.
روزنامه جمهوري اسلامي طي مقاله اي در تاريخ ۵ شهريور ۱۳۶۰ نوشت:" مبارزه با « ترروريسم بين المللي » كه گروه ريگان – هيگ آن را برنامه ريزي كرده است، در واقع براي آن طرح شده است كه رژيم هاي پيشرو، انقلابي، ضد استعمار، ضد صهيونيسم، ضد امپرياليسم و خاصه جنبش هاي آزاديبخش بي اعتبار شوند."
دولت ليبي نيز همواره از مواضع ايران حمايت و حمله "استعمار" به ايران را محكوم مي كرد. به عنوان مثال، هنگامي كه جنجال خريد سلاح از اسرائيل و بستن دفتر سفارت فلسطين در تهران مطرح شد، دولت ليبي تلاش تبليغاتي و سياسي گسترده اي در رد اين اتهامات در جهان اسلام انجام داد.
اگر چه اكثريت جامعه ليبي را سني ها تشكيل مي دهند و ديگر گرايش هاي اسلامي در آن در اقليت محض به سر مي برند، ولي معمر قذافي عليه شيعه هراسي در جهان اسلام موضع منفي گرفت. تاكيد وي بر محبت خاندان پيامبر و موضع گيري عليه كشورهايي كه نسبت به گسترش هلال شيعي ايجاد حساسيت مي كردند، ارتباط دو حكومت را تقويت كرد.
انطباق سياست هاي نفتي ليبي در اوپك با ايران نيز در تقويت و حفظ رابطه دو كشور موثر بود.همچنين ليبي بازار خوبي براي كالاهاي ايراني بود. در دهه هشتاد دولت ايران كوشيد تا روابط اقتصادي گسترده اي با ليبي برقرار سازد.
اگر چه اكثريت جامعه ليبي را سني ها تشكيل مي دهند و ديگر گرايش هاي اسلامي در آن در اقليت محض به سر مي برند، ولي معمر قذافي عليه شيعه هراسي در جهان اسلام موضع منفي گرفت. تاكيد وي بر محبت خاندان پيامبر و موضع گيري عليه كشورهايي كه نسبت به گسترش هلال شيعي ايجاد حساسيت مي كردند، ارتباط دو حكومت را تقويت كرد.
انطباق سياست هاي نفتي ليبي در اوپك با ايران نيز در تقويت و حفظ رابطه دو كشور موثر بود.همچنين ليبي بازار خوبي براي كالاهاي ايراني بود. در دهه هشتاد دولت ايران كوشيد تا روابط اقتصادي گسترده اي با ليبي برقرار سازد.
"از منظر دولت ايران بخصوص در دوران رياست جمهوري محمد خاتمي و محمود احمدي نژاد، ليبي دروازه ورود ايران به شاخ آفريقا و سرمايه گذاري و داد و ستد اقتصادي در كشورهاي آفريقايي بود."
از منظر دولت ايران بخصوص در دوران رياست جمهوري محمد خاتمي و محمود احمدي نژاد، ليبي دروازه ورود ايران به شاخ آفريقا و سرمايه گذاري و داد و ستد اقتصادي در كشورهاي آفريقايي بود. سفر منوچهر متكي به ليبي در سال ۱۳۸۸ نقطه عطفي در تلاش حكومت براي معماري جديد روابط بين دو كشور به حساب آمد.
با اين همه به دلايل مختلف پيوندي استراتژيك بين دو كشور شكل نگرفت. امري كه رفتار "شگفت انگيز، نامتعارف و فاقد ثبات" سرهنگ قذافي نقشي عمده در آن داشت.
داعيه زعامت وي بر جهان اسلام نيز خوشايند رهبران جمهوري اسلامي نبود. داد وستد فرهنگي و مذهبي نيز يك طرفه بود.
علي رغم اينكه حكومت ايران اجازه داده بود كميته دفتر مردمي عربي ليبي در تهران به تبليغ مواضع معمر قذافي و ترويج كتاب سبز وي بپردازد، ولي حكومت ليبي امكانات مشابهي را در اختيار ايران قرار نداد و هيچ وقت موافقت نكرد تا گفتمان و مواضع جمهوري اسلامي در ليبي تبليغ شود.
مصالحه معمر قذافي با آمريكا و تجديد نظر در سياست خارجي ستيزه جوي ليبي باعث شد كه سطح روابط دو حكومت كاهش يابد.
اما حمايت اقاي قذافي از برنامه هسته اي ايران، حمايت از جنگ سي و سه روزه حزب الله لبنان عليه اسرائيل و پشتيباني از حماس و مخالفت با جنگ هاي عراق و افغانستان كماكان حفظ رابطه با ليبي را براي سكانداران جمهوري اسلامي ضروري مي ساخت؛ چرا كه در مجموع كفه منافع رابطه با سرهنگ قذافي براي جمهوري اسلامي بر كفه مضرات آن مي چربيد.
هم خوشحال و هم نگران
اما عدول معمر قذافي از آنچه انقلابيگري ناميده مي شد و برقراري رابطه با آمريكا در سال ۲۰۰۸ منجر به بروز ديدگاه انتقادي در مسئولين حكومت و بخصوص در كلام آيت الله خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي شد. از اين رو، جمهوري اسلامي نه تنها با كنار زدن معمر قذافي از قدرت انتقاد نكرد، بلكه از آن استقبال نيز كرد.
هرچند شدت قساوت معمر قذافي و انحلال كامل مشروعيت حكومت ۴۲ ساله او نيز عدم موافقت با رفتن وي را بسيار دشوار مي ساخت.
به اين ترتيب، دست اندر كاران اصلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ترجيح دادند كه با انقلابيون ليبي همراهي و موقعيت تازه اي براي خود در بين آنها جستجو كنند.
"تحولات ليبي اگر با موفقيت پايان پذيرد، آنگاه باطل كننده ديد گاه هايي است كه جمع انقلاب و دموكراسي را امكان ناپذير مي دانند و يا گذار به دموكراسي را تنها از دروازه مبارزات كاملا عاري از خشونت شدني مي پندارند. "
حضور پر رنگ گرايش هاي اسلامگرا در صفوف مخالفان نيز در رويكرد حمايتي ايران نقش زيادي داشته است.
اما حكومت ايران با شكل تحولات و حضور نظامي غرب و ناتو در ليبي مخالفت كرد.
اما حكومت ايران با شكل تحولات و حضور نظامي غرب و ناتو در ليبي مخالفت كرد.
حكومت ايران به شكل مبنايي با مداخله نظامي غرب در كشورهاي اسلامي مشكل دارد. به باور جمهوري اسلامي، اين اقدام باعث گسترش نفوذ سياسي وعمق استراتژيك غرب در جهان اسلام مي گردد و در تعارض با ادعاي اقبال مردم كشورهاي عربي به جريان بيداري اسلامي، دنباله روي از انقلاب اسلامي ايران و ضديت با غرب قرار مي گيرد.
اقدام نظامي غرب همچنين تهديدي امنيتي را متوجه جمهوري اسلامي مي كند. مقامات تهران نگران هستند با توجه به منازعه هسته اي و شكاف دولت- ملت در ايران، كاربست اين شيوه و موفقيت آن منجر به تشويق استفاده از اين راهبرد در ايران نيز شود.
بنابراين، جمهوري اسلامي مي كوشد همان گونه كه در قبال عراق و افغانستان عمل كرد، ضمن حمايت پر رنگ از نيروهاي انقلابي ليبي، در عين حال به مخالفت و سنگ اندازي در برابر غرب بپردازد تا پرونده مداخله نظامي جامعه جهاني بسته شود.
نمونه اي اميدآفرين براي مخالفان؟
با وجود اين، آن بخش از مردم ايران كه خواهان تغيير هستند، نگاهي متفاوت به ليبي دارند. پيروزي انقلابيون ليبي پس از يك كارزار نفس گير شش ماهه كه با دادن هزينه هاي گزاف جاني و مالي همراه بود، انگيزه هاي مقاومت و مبارزه را در ايران افزايش مي دهد.
سقوط معمر قذافي نشان داد كه خشونت و قساوت صاحبان قدرت و جبروت ظاهري آنها نمي تواند جلو اراده ملتي بايستد كه تصميم به تغيير سرنوشتش گرفته است.
نگاه بخش غالب جامعه به تحولات ليبي مثبت است. تاثير اين تحولات مي تواند هم گرما و شور به كارزار براي دموكراسي در ايران ترزيق كند و هم درس ها وتجارب جديدي را در اختيار آنها بگذارد و افسانه شكست ناپذيري حكومت هاي قسي القلب را مخدوش سازد.
شايد فوري ترين نتيجه انقلاب ليبي، انداختن شك در پاره اي از پارادايم هايي باشد كه در طول دو دهه گذشته به نوعي در عرصه سياسي ايران تبديل به جزم شده اند.
شايد فوري ترين نتيجه انقلاب ليبي، انداختن شك در پاره اي از پارادايم هايي باشد كه در طول دو دهه گذشته به نوعي در عرصه سياسي ايران تبديل به جزم شده اند.
تحولات ليبي آن گونه كه تا كنون پيش رفته است، اگر با موفقيت پايان پذيرد، آنگاه باطل كننده ديد گاه هايي است كه جمع انقلاب و دموكراسي را امكان ناپذير مي دانند و يا گذار به دموكراسي را تنها از دروازه مبارزات كاملا عاري از خشونت شدني مي پندارند.
مردم ليبي اگر مي خواستند بر مبناي آموزه هاي اصلاح طلبان و پاره اي از روشنفكران سياسي ايران عمل كنند، مي بايست پس از تهاجم نظامي سرهنگ قذافي، عرصه را ترك مي كردند و به آرامش روي مي آوردند تا خشونت طلبان دولتي در گسترش خشونت كامياب نشوند.
بي نياز از توضيح است كه در اين صورت، نهضت تغييرخواهانه مردم ليبي متوقف گشته بود و سرهنگ قذافي نيز الان در كاخ خود حضور داشت.
روند حوادث در ليبي دعوت كننده بازنگري و تفكر دوباره در نسبت دموكراسي و خشونت وهمچنين معيار تناسب اشكال مبارزه سياسي در نظام هاي تماميت خواه و خشونت طلب در جامعه سياسي ايران است.
اگرچه از آنچه در ليبي رخ داد، نمي توان احكام قطعي و مشخصي را براي وضعيت ايران استخراج كرد، اما دست كم مي توان بر اساس آن نكات مهمي را به بحث گذاشت.
اگرچه از آنچه در ليبي رخ داد، نمي توان احكام قطعي و مشخصي را براي وضعيت ايران استخراج كرد، اما دست كم مي توان بر اساس آن نكات مهمي را به بحث گذاشت.
در اين ميان، مساله خشونت و تفكيك آن به اشكال مشروع و ناموجه نكته اي محوري به نظر مي رسد.
قطعا استفاده از خشونت ابتدا به ساكن امري مطرود است و چه بسا امري اختياري نيست، بلكه از سر اجبار بدان روي آورده مي شود. ولي توجه به پيچيدگي، ماهيت ابزاري و كاربرد چند گانه اين مفهوم اهميت بسيار براي تصميم گيري درست دارد.
ادعاي ارتباط علي و معلولي و الزام آور بين گذار به دموكراسي و پرهيز تام از خشونت با واقعيت ها و تجارب تاريخي تعارض دارد. برخي از تجربه هاي موفق دموكراسي از كريدور خشونت و در گيري هاي نا خواسته نظامي عبور كرده اند. به عنوان مثال، در آمريكا از جنگ هاي داخلي به حقوق مدني به مثابه سطح كيفي تر دموكراسي دست يافته شد.
همين معادله براي دو گانه اصلاح وانقلاب نيز صادق است. دموكراسي در چارچوب روش هاي رفورميستي و اصلاح طلبانه محدود و محصور نمي شود.
ماهيت مباحثي از اين دست آن قدر گسترده است كه نمي توان احكامي مطلق و جزمي و ثابت براي آنها صادر كرد. شرايط خاص هر كشور، مزيت ها و محدوديت ها، موقعيت نيروهاي دموكراسي طلب و ويژگي هاي ساختار قدرت و حاكميت ها تعيين مي كند كه گذار به دموكراسي چه مسيري را طي كند.
حتي به بيان دقيق تر مي توان گفت كه گذار به دموكراسي در هر جامعه يك پديده منحصر به فرد است كه جنبه هاي كاملا خاص و متمايز خود را دارد.
دخالت نظامي خارجي و اساسا جايگاه نيروهاي خارجي در مصاف با حكومت هاي خود كامه داخلي ديگر حوزه اي است كه تحت تاثير امواج انقلاب ليبي قرار مي گيرد.
دخالت نظامي خارجي و اساسا جايگاه نيروهاي خارجي در مصاف با حكومت هاي خود كامه داخلي ديگر حوزه اي است كه تحت تاثير امواج انقلاب ليبي قرار مي گيرد.
در اين ميدان نيز مجال بحث هايي تازه فراهم مي شود كه آيا در هر شرايطي حمله نظامي خارجي مطرود است يا اينكه چنين اقدامي تحت ضوابط و چارچوب مشخص و محدود مي تواند مفيد باشد؟
در حال حاضر، همان گونه كه اتفاقات ليبي باعث شد تا پاره اي از نيروهاي معترض در سوريه در ديدگاه هاي خود تجديد نظر كرده و به تكرار برخورد مشابه جامعه جهاني با سوريه روي خوش نشان دهند، افكار عمومي در ايران نيز ممكن است تحت الشعاع اين بحث ها قرار گيرد.
البته لازمه تاثير گذاري حوادث ليبي، موفقيت آن وغلبه بر مشكلات است وگرنه در صورت پيدايش معضلات جديد و ناتواني در برقراري سامان و نظم سياسي مبتني بر دموكراسي، وضعيت دگرگون مي شود و نسبت به اين روش ها حساسيت منفي بروز پيدا خواهد كرد.
آنچه به تشخيص درست و بهره مندي مفيد از تجارب ليبي و ديگر كشورها كمك مي كند، پرهيز از رويكرد هاي تقليدي، شباهت سازي و برخورد ايدئولوژيك و كليشه اي با مسايل و رويدادها است. تقليد و توصيه براي كاربست روش ليبي بدون توجه به شرايط خاص ايران يك بيراهه است. همان گونه كه رد كردن چشم بسته آن و بستن باب گفتگو نيز خطايي مشابه خواهد بود.
آنچه به تشخيص درست و بهره مندي مفيد از تجارب ليبي و ديگر كشورها كمك مي كند، پرهيز از رويكرد هاي تقليدي، شباهت سازي و برخورد ايدئولوژيك و كليشه اي با مسايل و رويدادها است. تقليد و توصيه براي كاربست روش ليبي بدون توجه به شرايط خاص ايران يك بيراهه است. همان گونه كه رد كردن چشم بسته آن و بستن باب گفتگو نيز خطايي مشابه خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه