از صبح روز سه شنبه که ادعای دست داشتن سپاه قدس ایران در نقشه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا توسط اریک هولدر، دادستان کل آمریکا، مطرح شد گمانه زنی ها زیادی در خصوص ابعاد مختلف این ماجرا در رسانه های دنیا آغاز شده است. ماجرایی که توسط ایران قویا رد شده و نمایشنامه ای مضحک خوانده شد.
به همین خاطر است که فرد نامربوطی چون ارباب سیر، در پی نخودسیاهی به نام کارتل های مواد مخدر مکزیک فرستاده می شود و تمام عملیات با گوشی تلفن همراه هماهنگ می شود و پیش پرداخت به حسابی بانکی در نیویورک ریخته می شود.یکی از ابعاد مهم این بمب خبری، حساس شدن افکار عمومی بر انگیزه های احتمالی ایران برای طرح و پیشبرد این نقشه و منافعی است که حاکمان ایران در صدد حصول آن از اجرای این برنامه بوده
از بازداشت و حتی صدور حکم سنگین برای منصور ارباب سیر هیچ ضربه ای به ایران وارد نمی شود. این گونه است که جنبه های "هالیوودی" داستان هم معنا می یابد.
جنبه های هالیوودی که تعمدا و برای فرار از پذیرش مسئولیت این ماجرا و همچنین کم کردن از سطح تنش در نظر گرفته شده است.
تنش بیشتر با آمریکا با چه هدفی؟
در این زمینه گمانه های مختلفی در خصوص ایجاد اتحاد در اختلاف های روزافزون جبهه خودی ها در داخل در مقابل تهدید خارجی و یا ایجاد جو رعب در فرای مرزها برای کشورهای رقیب جمهوری اسلامی و همچنین اپوزسیون مطرح شده است.
هر چند تمامی این موارد بهره ای از حقیقت دارند، اما به نظر می رسد هدف اصلی همان سردی روابط با آمریکا باشد.
رهبری جمهوری اسلامی حساسیت غیرقابل انکاری بر رابطه با آمریکا دارد که در ۲۰ و اندی سال گذشته به خوبی آن را به نمایش گذاشته است.
هنوز این گفته او در دیدار نیمه خصوصی با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از اذهان پاک نشده که او یکی از علت های اصلی حمایتش از دولت پر نقص محمود احمدی نژاد را خاطر راحتش از سیاست خارجی دولت و نحوه مواجهه دولت با کشورهای دیگر معرفی کرد.
آیت الله خامنه ای تاکید کرده بود: "الان اگر رهبری چیزی بگوید، رییس جمهور می پذیرد و به آن عمل می کند، امروز وقتی رییس جمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور می رود، من نگرانی ندارم، اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می خواهند چه بگویند؟ الان رییس جمهور با هر کسی در دنیا ملاقات کند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نیستم، اطلاع هم ندارم، اما نگران نیستم. می دانم که خلاف جهت انقلاب و سیاست کلی نظام، مطلبی گفته نخواهد شد، مطلبی پیش نخواهد رفت، و لو حالا به لحاظ تعارف، دو کلمه هم یک چیزی بگویند، اما کاری پیش نخواهد رفت. این را خاطرم جمع است ".
اما کافی است وقایع رخ داده در طول یک سال گذشته را مروری بکنیم و کنار هم بگذاریم.
منوچهر متکی، وزیر خارجه مورد وثوق رهبری، به طرز خارج از عرفی برکنار می شود، از لا به لای اسناد فاش شده توسط ویکی لیکس، اصرار اسفندیار رحیم مشایی بر حل و فصل پرونده هسته ای درز می کند، شورای ایرانیان خارج از کشور به راه می افتد که افرادی که در لابی بهبود روابط بین ایران و آمریکا فعال هستند در آن حضور چشم گیری دارند، گلایه احمدی نژاد از نامه نگاری رئیس جمهوری ایالات متحده با آیت الله خامنه ای فاش می شود، فعالیت های دولت در مقابله با رهبری شکل جدی و جدیدی به خود می گیرد و از همه مهم تر زمزمه گفتگوی مستقیم با آمریکا در سفر آتی به سازمان ملل توسط رئیس دولت مطرح می شود. امری که احمدی نژاد به صورت جدی و صریح در سفر اخیرش به نیویورک مطرح و پیگیری کرد.
در کنار تمام این مسایل، رهبری مانند زمان دولت اصلاحات، نمی تواند از متحدان نزدیک و گروه فشارش برای گذاشتن چوب لای چرخ دولت استفاده کند و به مقابله با این گونه حرکات برخیزد، چرا که چراغ سبز نشان دادن به این حرکات یعنی سقوط پیش از موعد دولت در آتش خشم و نارضایتی گسترده متحدان رهبری از آن.
پس باید به گونه ای دیگر سد راه دولت شد که در یک سال و اندی باقی مانده حرکت غیرقابل کنترلی نکند و رهبری را مثل گذشته در مقابل عمل انجام شده قرار ندهد، و همان طور که بارها تمایل رهبری از سوی اصولگرایان مطرح شده کج و دار و مریز تا پایان دوره چهار ساله ادامه پیدا کند.
لذا بهترین روش حصول چنین هدفی ایجاد تنش کنترل شده با غرب و دور زدن دولت است.
در همین چند روز گذشته اگر چه آیت الله خامنه ای به صورت تلویحی نسبت به این مسئله موضع گیری کرده است اما از موضع گیری محمود احمدی نژاد و نزدیکانش هنوز خبری در دست نیست.
حتی سفر به بوشهر هم که می توانست مجالی برای موضع گیری او باشد به دلیل معناداری (عدم حضور رهبری در تهران) لغو شد.
طراحان این نقشه حتما واکنش های نه چندان تند باراک اوباما را در مواجهه با مسایل بین المللی، نحوه برخورد آمریکا با مسئله لیبی و فشار گسترده اقتصادی در آمریکا که دست دولت را در تصمیمات بزرگ و خطرآفرین بسته است دیده اند و آن ها را در نظر گرفته اند.
آن ها همچنین بر این باور قدیمی هم تکیه کرده اند که در آخرین سال ریاست جمهوری در آمریکا جنگی آغاز نمی شود. ارزیابی هایی که البته چندان هم بیراه نیست.
در حال حاضر که در ابتدای افشای این قضیه قرار داریم، دولت اوباما هنوز تمایلی برای تمرکز بر گزینه نظامی از خود نشان نداده است.
سرانجام
اما باید دید اثر فشارهای گسترده ای که آمریکا و متحدانش از این پس بر ایران وارد می آورند، کمتر از حمله نظامی خواهد بود یا خیر.
فشارهایی که ممکن است به تدریج ایران را به سمت شرایطی مانند سال های آخر زمامداری صدام حسین در عراق، یا شرایط کنونی در کوبا یا کره شمالی سوق دهد.
شرایطی که اگر چه حتی تصورش برای مردم ایران هراسناک است، اما مشخص نیست برای حاکمان ایران هم به همین اندازه نامطلوب باشد.
از آن سو باید دید پاتک محمود احمدی نژاد به این پیش دستی چه خواهد بود. آیا او منزوی خواهد شد و آیت الله خامنه ای به هدفش که کشاندن بی دردسر او تا پایان دوره دوم است می رسد؟
آیا احمدی نژاد با سوق دادن فشارهای خارجی به سمت برخورد نظامی به سمت بر هم زدن صحنه بازی می رود؟ یا نقشی مانند سیدمحمد خاتمی در برخورد با قتل های زنجیره ای بر عهده می گیرد تا در برابر افکار عمومی حساب خود را بیش از پیش از آیت الله خامنه ای جدا کند.
یا از تمام این گزینه ها برای امتیازگیری بیشتر در انتخابات آینده مجلس استفاده می کند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه