مجتبی سمیعنژاد: سعید ملکپور که روز چهارشنبه هفته گذشته به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب منتقل شده بود، برای بار دوم حکم اعدام خود را از سوی قاضی مقیسه دریافت کرد. همچنین در حکم تازه وی به هفت سال و نیم زندان محکوم شده که حکمی سنگینتر نسبت به حکم اولیه است.
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «متاسفانه این خبر درست. حتا وکلا هم از شنیدن این خبر شوکه شدند. این حکم در حالی صادر شده که قاضی مقیسه حتی وقت نداشت لایحه دفاعیه را بخواند.»
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «متاسفانه این خبر درست. حتا وکلا هم از شنیدن این خبر شوکه شدند. این حکم در حالی صادر شده که قاضی مقیسه حتی وقت نداشت لایحه دفاعیه را بخواند.»
وی ادامه داد: «در دادگاهی که در شعبه ۲۸ تشکیل شد پنج تن از بازجوهای سعید ملکپور نیز حاضر بودند که پنج نفر شاهد هم همراه خود آورده بودند. شاهدانی که در دادگاه حاضر شدند، همان کسانی بودند که در سایت گرداب اسمشان را به عنوان مدیر زیر اسم سعید آورده بودند. طبق قانون هم بخواهیم در نظر بگیریم شهادت آنها غیر قابل قبول است. تمام حرفهایشان در دادگاه ضد و نقیض بود. بازجوها هم به عنوان کارشناس در دادگاه حاضر شده بودند. آنها به هیچ کدام از سوالهای فنی وکلا در دادگاه به ویژه آقای قاجار نتوانستند جواب بدهند. کل دادگاه و صدور این حکم دو هفته طول کشید.»
این در حالی است که پیشتر خانواده و وکیل سعید ملکپور در خواست کرده بودند «کارشناسان بیطرف» در دادگاه حاضر شده و در مورد مسائل فنی نظر بدهند.
پیشتر دیوان عالی کشور حکم سعید ملک پور را که به جرم مدیریت سایتهای مستهجن به اعدام محکوم شده بود، لغو کرده و دستور برگزاری مجدد دادگاه را صادر کرده بود. این پرونده به دادگاه بدوی صادر کننده حکم یعنی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب بازگردانده شده بود.
ملکپور متولد خرداد ماه ١٣۵۴، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شده بود.
سعید ملک پور، که پیش از بازداشت در سال ۱۳۸۷ مقیم کشور کانادا بود، متخصص کامپیوتر است و وکیل و خانواده او گفته بودند که از برنامهای که او نوشته، بدون اطلاعش برای طراحی سایتهای مستهجن استفاده شده است. اتهاماتی که خود سعید ملکپور نیز آنها را با انتشار نامهای از درون زندان تکذیب کرده بود.
ملکپور حدود ۹ ماه است که از بند ۳۵۰ زندان اوین به سلولهای بند ۲ الف زندان اوین منتقل شده است، جایی که از ابتدای بازداشت تا حدود یک سال بعد از آن در آنجا نگهداری میشد. اکرم اسماعیلزاده مادر وی در خصوص دلیل نگهداری ملکپور در این بند پیشتر به خانه حقوق بشر ایران گفته بود: «حدود ۹ ماه قبل سعید را دوباره به بند ۲ الف منتقل کردند، گفته بودند چون از بند ۳۵۰ نامه به بیرون از زندان داده است. برای همین دوباره او را به آنجا بردند. البته الان در سلول انفرادی نگهداری نمیشود. با چهار نفر دیگر در آنجا است که شرایط خوبی هم از نظر غذایی و دیگر مسائل دارند.»
مادر سعید ملکپور که خود نیز از وضعیت جسمی خوبی برخوردار نیست و بسیار نگران فرزندش در ادامه گفته بود: «من یک مادر دلسوختهام، در این مدت که سعید زندانی بوده بسیار سختی کشیدهام، هم خودم هم دیگر فرزندانم و هم پدرش که فوت کرد. پدر سعید سرطان داشت، حدود یک سال بعد از بازداشت سعید جانش را از دست داد. زندانی بودن سعید خیلی به او فشار آورد و مریضیاش را سختتر کرد.»
اسماعیلزاده در حالی که اشک میریخت گفت: «این وصلهها به پسر من نمیچسبد، من آدمی نیستم که به فرزندانم دروغ یاد داده باشم. مسائلی که برای سعید مطرح کردند نمیتواند واقعیت داشته باشد. سعید من پسر مظلومی است، همیشه حامی ما بوده است، برادر و خواهرش را او به دانشگاه فرستاد و حالا هر دو تحصیل کرده هستند. این دوران خیلی به ما سخت گذشته است. من یک مادرم، نمیتوانم تحمل کنم که سعید من در زندان باشد. باورم نمیشود که دیگر نزدیک چهار سال است که سعید در اوین زندانی است. تحمل این موضوع برای ما خیلی سخت است، نمیدانم باید چه کار کنم.»
مادر سعید ملکپور در ادامه در خصوص حکمی که قرار است در دادگاه برای فرزندش صادر شود به «خانه»ی ما گفته بود: «خدا نکند که دوباره حکم اعدام به سعید بدهند، من دیگر نمیتوانم این را تحمل کنم. من در این مدت به خیلی جاها نامه نوشتم، از نمایندگان مجلس تشکر میکنم که جواب من را دادند و گفتند پیگیری میکنند. من به همه جا نامه نوشته بودم، به رئیسجمهوری، به آقای خامنهای، به همه مراجع قضایی و مسئولان. مجلس فقط جواب ما را داد. من از آنها ممنونم. ما با هیچکس مشکل نداریم. ما اصلا خانواده سیاسی نیستیم. فقط میخواهم که فرزندم آزاد شود و بیرون برگردد. من یک مادر دلسوختهام، فرزندانم را با سختی بزرگ کردم. پدرش مریض بود و من خودم کار میکردم تا فرزندانم بتوانند درس بخوانند. من خودم سواد آنچنانی ندارم، اما بچههایام را طوری بزرگ کردم که به کسی آسیب نزنند و برای جامعهشان مفید باشند.»
اکرم اسماعیلزاده همچنین در مورد نحوه ملاقاتهای خود با فرزندش در زندان گفته بود: «الان نسبت به اوائل خیلی بهتر شده است، هر دو ماه یا یک ماه یک بار ملاقات میدهند و میتوانیم سعید را در زندان ببینم. اوائل خوب نبود. خیلی دیر به دیر او را ملاقات میکردم، هر چهار ماه یا پنج ماه یکبار. گاهی اوقات اجازه میدهند تماس هم از زندان بگیرد. برخوردهایشان هم بسیار خوب است. در اتاق خوبی در زندان به ما ملاقات میدهند و حتا پذیرایی میکنند از ما. خیلی رفتارشان با ما خوب است و احترام میگذارند. برادر و خواهرش هم او را ملاقات میکنند، اما آن یکی دخترم را نمیتوانم برای ملاقات به زندان ببرم، افسردگی دارد از زندانی بودن سعید. زندان هم که بیاید حالش بدتر میشود.»
مادر سعید ملکپور در ادامه در مورد نحوه بازداشت فرزندش گفته بود: «تازه به ایران برگشته بود به خاطر مریضی پدرش، آن روز رفته بود که که داروهای پدرش را بگیرد. هر چقدر صبر کردیم برنگشت تا شب. بعد دیدیم که همراه چند نفر به خانه برگشت. آنها شروع کردند به بازررسی خانه. البته رفتارشان خوب بود و هیچ رفتار بدی با ما نداشتند. بعد یکی سری لوازم را با خودشان بردند. لوازمی مثل کامپیوتر و حتا داروها و کتابها را. البته همه آنها را بعد دوباره به ما برگرداند. بعد از سه روز بود که سعید با گریه از زندان تماس گرفت و گفت “حلالم کنید”. تا چند ماه نمیدانستیم که کجا است و به چه دلیلی بازداشت شده است. بعد از چهار ماه بود که در دادگاه انقلاب به ما گفتند که در اوین است و ما توانستیم بعد از چند ماه برای اولین بار با سعید در زندان ملاقات کنیم.»
ملک پور که در سال ۱۳۸۳ به کشور کانادا مهاجرت کرده بود، سال ۱۳۸۷و در حالی که برای عیادت از پدر بیمارش به ایران سفر کرده بود، در چارچوب پروندهای با عنوان «مضلین ۲» توسط نیروهای سپاه پاسداران ایران بازداشت شد و حدود یک سال از دوران بازداشتش را در سلولهای انفرادی گذراند. زهرا افتخاری همسر ملک پور در نامهای که یک حدود یک سال پیش منتشر کرد گفت در هنگام ملاقات با او در زندان اوین، آثار شکنجه بر روی بدنش مشهود بوده است.
ملکپور خود در نامهای که از درون زندان ارسال کرده و منتشر شده بود، در قسمتی از آن در خصوص این شکنجهها در بند ۲ الف زندان اوین در سال اول بازداشت نوشته بود: «اکثر اوقات شکنجهها به صورت گروهی انجام میگرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم میزدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنچه توسط بازجویان دیکته میشد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان میبود. گاهی شکنجهها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجوییها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند.»
تبلیغ علیه نظام از طریق مدیریت سایتهای مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، ارتباط با گروههای معاند نظام، و فساد فی الارض از جمله اتهاماتی بود که برای سعید ملکپور در نظر گرفته شده و در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب بابت آن حکم اعدام صادر شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه