بند ۳۵۰ اوین؛ مکانی برای یکی شدن همه
آیدا قجر
جرس: «آنچه من در تجربه ی مذاکره کردن آموختم، این بود که تا زمانیکه خود را تغییر نداده ام، نمی توانم دیگری را تغییر دهم». نلسون ماندلا ـ زندان
آذرماه سال ۱۳۸۸ زمانی که محمد اولیایی فرد در گفتگو با جرس گفت «بند 350، بند کارگری بود و الان زندانیان عقیدتی و سیاسی را که تقریبا 120 نفر از مردان هستند آنجا نگهداری می کنند و وضعیت از نظر بهداشتی و امکانات حرارتی اصلا وجود ندارد و همه دائما سرما می خورند. آنها خواسته اند که من به گوش دنیا برسانم که مردان آنجا قربانی می شوند؛ قربانی در اختیار نداشتن امکانات بهداری و بهیاری» شاید هنوز کسی به آینده ی این بند و امروزش اینگونه نمی اندیشید؛ هرچه مسئولان جمهوری اسلامی سعی کردند با فشار بر زندانیان و سرکوب هرچه بیشتر، پایه های نظام خود را استوارتر کنند با مقاومت بیشتری از سوی زندانیان سیاسی مواجه شدند.
بند ۳۵۰ پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری میهمانان زیادی اعم از دانشجو، روزنامه نگار، فعال سیاسی، وکیل، درویش، معلم و کارگر به خود دیده است و شاید بتوان گفت هدف برقراری «گفتمان مشترک» پایه هایش در زندان، میان آزادیخواهان با گرایشات، عقاید اما هدف مشترک پی ریزی شد.
از سوی دیگر هرچه به انتخابات نزدیک شدیم برخورد و فشار بر این بند نیز افزایش پیدا کرد، قطع گازوئیل در سرمای زمستان منطقه کوهستانی تا قطع ملاقات، قطع تلفن، قطع امکان دریافت نامه، آزار و اذیت خانواده های زندانیان و ... اما آنچه اتفاق افتاد اینبار، برخلاف دهه ۶۰ و کمتر در دهه ۷۰، سکوت خبری بود، ارتباطات به قدری قدرت گرفت که کوچکترین اتفاقی در دنیای رسانه توانست به جنجال خبری تبدیل شود؛ عده ای به دادسرای اوین یا بند امنیتی ۲۰۹ احضار و بازخواست و برخی دیگر برای امضای تعهدنامه فراخوانده شدند.
آنچه میخوانید نگاهی است به «کنش»های بند ۳۵۰ تا قبل از انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی
بیانیه هایی علیه فراموشی
تاکنون بیانیه های فراوانی پیرامون رفتار و سیاست های مسئولان جمهوری اسلامی توسط ساکنان بند ۳۵۰ نگارش شده و در اختیار رسانه ها قرار گرفته است. از جمله در مورد:
انتخابات: در این بیانیه که در آستانه ثبت نام نامزدها برای نهمین دوره مجلس شورای اسلامی منتشر شد، ۳۹ زندانی سیاسی با انتقاد از حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی یادآورد شدند«بسیاری از چهره های سیاسی، مطبوعاتی، دانشجویی، دانشگاهی، فرهنگی و حقوقدان در زندان به سر می برند و کمترین نشانه ای از آزادی بیان، «فعالیت آزادانه مطبوعات، احزاب و سایر نهادهای مدنی وجود ندارد» و تاکید کردند «متاسفانه نه تنها در جهت تحقق خواسته به حق ملت ایران مبنی بر برگزاری انتخابات قانونی، آزاد و سالم، تاکنون گامی برداشته نشده بلکه تمامی دلایل شکل گیری جنبش اعتراضی به قوت خود باقی است و مسوولان بر عملکردهای خلاف و غیر قانونی خود پای می فشارند و این بار پروای کمتری نسبت به آشکار شدن وجوه ساختگی و فرمایشی انتخابات دارند».
محکومیت اعدام ملک پور: در بهمن ماه سال جاری، ۱۰ تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰، صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور، طراح سایت را محکوم کردند. امضا کنندگان خاطرنشان کردند که ملک پور طی نامه ای در سال ۱۳۸۹ منکر اتهام خود شده است و ضمن افشای شکنجه های دوران بازجویی و وادار نمودن وی برای اعتراف باز هم تاکید کرده است که وی «طراح سایت» است. در این بیانیه با تاکید بر غیرقانونی و سیاسی بودن حکم صادر شده مبنی بر ایجاد رعب و وحشت میان کاربران، آمده است «بر اساس قوانین آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی شواهد همه نشان از غیر قانونی بودن تمام مراحل بازجویی ٰ حبس ٰ نگهداری و دادرسی سعید ملک پور دارند . وی در دوران بازجویی بر خلاف قوانین جاری مورد شکنجه ی جسمی و روحی قرار گرفته است . او را عریان کرده و تدید به تجاوز نموده اند . دندان وی را با انبردست کشیده و بارها با کابل و شوکر به جان او تاخته اند و به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده اند . نزدیک یکسال نیز (در ابتدای بازداشت) در سلول انفرادی نگاه داشته شده است . در یک دادگاه غیر علنی محاکمه شده (که بنابر قانون اساسی محاکمه متهمین سیاسی و امنیتی باید در محکمه های علنی صورت پذیرد) و پس از صدور حکم به وی به بند دو الف منتقل شده و از تاریخ ۱۰ آذ ماه ۱۳۸۹ تحویل سازمان زندانها نشده است».
نماینده ویژه سازمان ملل: زندانیان این بند در همراهی با بیانیه زندانیان زندان رجایی شهر مبنی بر درخواست از نماینده ویژه سازمان ملل برای بازدید از زندان های جمهوری اسلامی، بیانیه ای با تاکید بر «قانونی» بودن خواسته زندانیان منتشر کردند. در این بیانیه آمده است «ما جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، ضمن ابراز همدردی با زندانیان شریف زندان رجایی شهر، اقدام هوشمندانه این زندانیان، در پایان بخشیدن به اعتصاب غذا و به دنبال آن، نامه ای خطاب به بان کی مون، دبیر سازمان ملل، که در آن خواستار اعزام نماینده ویژه سازمان ملل جهت بازدید از زندان های جمهوری اسلامی شده اند، را تأیید و تحسین می کنیم . همچنین به حاکمیت گوشزد میکنیم تا هرچه سریتر به خواسته های بر حق این زندانیان پاسخ دهد و سعی نکند که تمامی روزنه ها را به روی خود ببندد».
اعتصاب: دوازده تن از زندانیان سیاسی پس از انکه از تاریخ ۲۸ خرداد سال جاری در اعتراض به جان باختن هدی صابر و هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زدند در تاریخ ۶ تیر ماه همان سال با صدور بیانیه ای به اقدام خود پایان داده و متذکر شدند: «اعتصاب غذا به معنای پایان اعتراض به نقض حقوق شهروندی نیست». اعتصاب کنندگان همچنین اعلام کردند «رفتار مسوولان در طی این مدت و در جریان احضار ما به مراجع قضایی نشانه ای روشن از بی مسوولیتی و عدم پاسخگویی و البته نا کارآمدی و ضعف دستگاه قضایی کشور است. جریانات اخیر بار دیگر آزمونی بود تا نشان دهد که جان انسان و حیات یک زندانی تا چه حد در نظر مسوولان و مقامات قضایی و امنیتی بی ارزش و فاقد اهمیت است».
اعمال فشار از سوی مسئولان زندان: در مرداد ماه اما پس از آنکه تعدادی از زندانیان به سلول های انفرادی منتقل شده بودند در بیانیه ای هشت ماده ای به تشریح سیاست های جدید اعمال فشار از سوی مسئولان زندان پرداختند و عدم وجود امکانات رفاهی، فرهنگی، بهداشتی و ورزشی این بند را یادآور شده و از محدودیت امکان تماس به کمتر از ۵ دقیقه در روز و محدودیت ملاقات ها خبر داده بودند. امضا کنندگان بیانیه در عین حال نسبت به «احکام شگفت آور» برای جوانان معترض بوده و عدم امکان استفاده از مرخصی را تذکر دادند. وضعیت «اسف بار» تغذیه و عدم دسترسی به پزشک، دارو و درمان از دیگر موارد ذکر شده در این بیانیه و همچنین رفتار «ناشایست» مسئولان برای مورد تشویق قرار گرفتن از سوی مسئولان ذی ربط از نکات دردآور آن بود. این بیانیه تنها چند ماه پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نوشته شد.
نامه های اعتراضی
کنش های زندانیان بند ۳۵۰ به انتشار بیانیه محدود نشده و نامه هایی خطاب به دادستان تهران، مراجع تقلید، بان کی مون و دیگر مسئولان افشاگر تقویت مبارزه و زنده بودن اعتراض ها شد.
مراجع تقلید: پس از دیدار آیت الله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه با برخی از آیات عظام زندانیان بند ۳۵۰ با نگارش نامه، گزارشی از روند دادرسی زندانیان این بند خطاب به آیت الله صانعی، دستغیب، سبحانی، اردبیلی ، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی در اختیار آنان قرار دادند. در این نامه بر لزوم «استقلال دستگاه قضایی»، «رعایت اخلاق در دستگاه قضایی» «دادگاه علنی» و «اطاله دادرسی» تاکید شده است و در پایان با توجه به این گزارش و آنچه بر زندانیان می گذرد «شرعی» و «قانونی» بودن رفتارهای مسئولان زندان مورد سوال قرار گرفته است. امضا کنندگان این نامه در پایان خواستار آن شدند که «از شما بزرگواران می خواهیم با توجه به مسئولیت سنگینتان در برابر اسلام و ملت مسلمان ایران، با اعزام نمایندگانتان به بند ۳۵۰ و صحبت خصوصی با زندانیان علی الخصوص کسانی که در دادگاه های علنی حضور یافته اند صحت و سقم این مطالب را مورد بررسی قرار دهید و یا حداقل، علی رغم فشارهای امنیتی، اگر این امکان را یافتید که درب بیوت محترم خود را به روی این متهمان و خاتواده هایشان باز بگذارید تا با بیان دردهایشان ضمن تسلی یافتن، شما را نیز از بی عدالتی حاکم در فضای زندانها و بازداشتگاه ها مطلع سازند».
بزرگان حوزه علمیه: ۲۳ زندانی سیاسی در اردیبهشت ماه سال جاری با ارسال نامه ای برای بزرگان حوزه علمیه از آنان پرسیدند «چطور است جنایات در سایر کشورها فریاد شما را بلند می کند اما همین جنایات در داخل، با سکوت شما همراه است؟» و نوشتند «بر خلاف هميشه به نظر می رسد که اين بار فرياد اعتراض روحانيت حوزه های علميه در جمهوری اسلامی ايران عليه ظالمان طنين خود را از دست داده است و تحت الشعاع پرسشی بنيادين درباره علت عدم اهتمام آنان نسبت به ظلم های مشابه اعمال شده عليه مردم بی گناه و بی دفاع سرزمين خودشان قرار گرفته است». امضا کنندگان ضمن اشاره به سرکوب شدیدی که در دو سال و نیم گذشته از سوی مسئولان نظام اتفاق افتاده است یادآور شدند «اگر در کشورهای استبدادی منطقه خانواده های مقتولان و زندانيان تحت حمايت مردم قرار می گيرند و حتی دولتهای مستبد هم سعی می کنند آنها را به لحاظ معيشتی تامين کنند، در جمهوری اسلامی رسيدگی به خانواده های بی گناه شهدای جنبش و زندانيان و کمک به آنان جرم است و بسياری از اقدام کنندگان به کمک به اين خانواده ها در زندان به سر می برند».
بان کی مون: جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰، در فروردین ماه سال گذشته، با نوشتن نامه ای برای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل اعمال محدودیت و خفقان در کشور را توضیح داده و خاطر نشان کردند، سانسور همه جای کشور را فرا گرفته است. این عده در نامه ی خود نوشتند «درخواست ما بویژه گروه گسترده ای که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ایران و رویدادهای پس از آن به بهانه های واهی و اتهامهای ساختگی تهدید و دستگیر و محاکمه و زندانی شده اند این است که در جریان سفر خود به ایران از بازداشتگاههای سیاسی و امنیتی و بند ۳۵۰ زندان اوین بازدید نمایید و بصورت خصوصی با محکومان و زندانیان ملاقات و گفتگو کنید».
دادستان: در مرداد ماه سال جاری اما، تعدادی از زندانیان این بند، نامه ای خطاب به دادستان تهران نگاشته و متذکر شدند «تاریخ به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد» آنان نامه خود را اینگونه آغاز کردند «امروز که این نامه را خطاب به شما مینویسیم در خواست آزادیمان را از شما و یا هیچ کس دیگر نداریم و با اینکه احکام خود را کاملا غیر عادلانه میدانیم اما در اینجا تنها از حقوق از دست رفته خود به عنوان یک زندانی سخن میگوییم». در این نامه که اشاره به حقوق زندانیان دارد، نگارندگان نامه به فشارها و از بین رفتن این حقوق توسط مسئولان پرداخته و عنوان کردند «شما با در اختیار گرفتن اجازهٔ امکان تماس تلفنی روزانه سه تا پنج دقیقهای زندانیان سیاسی و ملاقات حضوری آنها از سازمان زندانها و انتقال آن به حوزه اختیارات دادستانی، خواستهاید بخشی از اقتدار از دست رفته را به دادستانی و زیر مجموعه خود بازگردانید. هم اکنون یک سال از اجرای اقتدار گرایی شما در دادستانی تهران گذشته است. یقینا خود شما بیش از هر کسی میدانید که در این راه چه میزان دستاورد داشتهاید و چه ظلمی را روا داشتهاید. همچنانکه در ملاقاتهای خود با برخی زندانیان سیاسی به بخشهایی از آن ظلمها اشاره کردهاید و تنها بر سر میزان آن اختلاف نظر داشتهاید. همچنانکه در ملاقات با زندانیان و اعضای خانوادههای آنها گفتهاید که جرم این زندانیان تنها این بوده که حرفهایشان را با صدای بلند گفتهاند».
دروغ: زندانیان بند ۳۵۰ در نامه ای به تاریخ فروردین ماه سال جاری، نسبت به اخبار دروغی که در برخی از رسانه ها ـ اشاره بر اعتصاب غذای آرش صادقی و انتقال وی به سلول انفرادی ـ منتشر میشود اعتراض کرده و این اقدام را «تحرک عناصر مشکوک با هدف کاهش حساسیت افکار عمومی نسبت به مساله زندانیان» دانستند و از سایت های خبری خواستند تا خبرها را با «حساسیت» و «دقت» بیشتری منتشر کنند.
پیام ها و تاکید بر مقاومت
در میان نامهها، پیام هایی نیز در اختیار رسانه ها قرار گرفت. از جمله؛
مصطفی تاجزاده: زندانیان بند ۳۵۰ اوین، در آذرماه سال جاری با ارسال پیامی برای مصطفی تاجزاده، مقاومت وی را ارج نهادند. نگارندگان این پیام در تولد تاجزاده یادآور شده اند «آغازین روزهای واپسین ماه پاییز، شروع سالی جدید در زندگی مردی است که پایداری اش به کوه می ماند و صبرش مثال زدنی است. اسیر سرفراز جنبش سبز ملت ایران، سید مصطفی تاج زاده، امروز در حالی پنجاه و پنجمین بهار زندگی اش را آعاز می کند که برای سومین سال پیاپی جشن تولدش میزبان ندارد. بانوی صبور، مقاوم و فرزانه اش اما در غیاب «همسرجان»جایش را خالی می کند و سبز می دارد، چنانکه مردم قدرشناس ایران نیز در دلهایشان».
معلمان: معلمان زندانی ـ محمد داوری، علی پورسلیمان، عبدالله مومنی ـ در بند ۳۵۰ اوین، مهر ماه سال جاری پیامی در راستای بازگشایی مدارس در اختیار رسانه ها قرار دادند، این پیام آمده است «گام نهادن به مسیر آموزش برای رهروان و راهبرانش ضرورتی است و مداومت در آن موهبتی است که به دست نمی آید جز آنکه عاشق باشی. اگر اینگونه باشی می توانی عمری شاگردی کنی بی آنکه در مدرسه باشی و معلمی کنی اگر به جبر حکم حاکم از مدرسه رانده شوی و ما اینگونه ایم، چه باک که اکنون برای سومین سال پیاپی زنگ آغاز مهرماه را از پشت دیوارهای بلند زندان اوین می شنویم که ما شیفتگان آموزگاری مان هستیم. چه کنیم که امیدمان در ساختن ایرانی آزاد و آباد بر بنیان معرفت و آگاهی کم رمق شده است که ما سنت آموختن را هنوز در خاطر داریم».
پیام های تبریک برای زندانیانی که آزاد میشوند از دیگر کنش هایی است که زندانیان این بند به آن اقدام میکنند.
شهادتنامه
هدی صابر، روزنامه نگار، مترجم و از فعالان ملی مذهبی، در ۲۱ خرداد سال جاری در زندان، جان باخت. صابر در ۱۲ خرداد در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی به همراه امیر خسرو دلیرثانی اعتصاب غذا کرد اما ۹ روز بعد جان خود را از دست داد.
۶۴ زندانی بند ۳۵۰ اوین با ارسال شهادت نامه ای، تاکید کردند که هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی ماموران امنیتی و اطلاعاتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
امضا کنندگان این شهادت نامه که یکسال آخر عمر صابر کنار او بودند «شهادت» داده اند که «هدی صابر، در پی اعتصاب غذای نامحدود و عدم رسیدگی مسئولان به شهادت رسید. او در یک سال گذشته هیچ گونه عارضه بیماری نداشت. هدی بعد از انتقال به بهداری در هشتمین روز اعتصاب غذا به گفته خودش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و هیچ رسیدگی به وضعیت گوارشی وی انجام نشد».
تعدادی دیگر از زندانیان این بند در نامه ای دیگر اما، بار دیگر علل جان باختن هدی صابر را یادآور شده و مسئولان سپاه پاسداران و زندان اوین را مسئول جان باختن وی دانستند.
در این نامه آمده است «ما جوانان و دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ایران از بیانیه ی جمعی از زندانیان سیاسی و همبندان هدی صابر که مبنی بر محکومیت مسوولان و سهل انگاری آنان در انتقال وی به بیمارستان بود حمایت کرده و قاطعانه اعلام می داریم این عمل غیر انسانی و جنایت آشکار مسوولان زندان اوین و پزشکان آن بوده است و به هدی صابر عزیز و ده ها انسان آزادی خواه دیگر که تمامی عمرشان را صرف مبارزه علیه استبداد کرده اند اعلام می کنیم که ما راه شان را ادامه خواهیم داد و می دانیم که کسی جز سپاه پاسدارن و مسوولان زندان اوین در شهادت مظلومانه “هدی صابر “مقصر نبوده اند».
در عین حال پس از جان باختن هدی صابر، زندانیان بند ۳۵۰ با برگزاری مراسمی در زندان، یاد و خاطره وی را گرامی داشته و بر «شهادت» وی تاکید کردند.
بند ۳۵۰ در همدردی با صاحبان عزا
زندانیان این بند که همواره بر حضور خود میان مردم و همراهی با آنان تاکید داشتند تاکنون پیام های تسلیت خود را خطاب به عبدالله نوری، میرحسین موسوی و خانواده آیت الله منتظری در رسانه ها منتشر کردند.
عبدالله نوری: ۴۰ نفر از زندانیان، با صدور پیامی به مناسبت درگذشت پدر عبدالله نوری، به وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی تسیلت گفتند. در این پیام آمده است «درگذشت پدر بزرگوارتان، فقید سعید مرحوم محمد علی نوری، که عمری را با ایمان و عمل صالح سپری کرد و فرزندان بزرگوار و خدومی چون جنابعالی، مرحوم شهید مهدی نوری و شادروان دکتر علیرضا نوری را به جامعه و ملت، تقدیم کرد تسلیت عرض می کنیم».
میرحسین موسوی: زندانیان این بند همچنین با ارسال پیام، درگذشت پدر وی را تسلیت گفته و یادآور شدند «تو تنها نیستی، هیچ یک از ما تنها نیست».
آیت الله منتظری: دی ماه سال گذشته، به مناسبت سالروز درگذشت آیت الله منتظری جمعی از زندانیان این بند در پیامی خطاب به فرزند وی نوشتند «نخستین سالروز درگذشت فقیه عالی قدر و مرجع تقلید آزاده و حامی همیشگی حقوق زندانیان و مظلومان، حضرت آیت الله العظمی منتظری را به جنابعالی و خانواده معزز ایشان تسلیت عرض کرده و علو درجات آن فقید سعید را از درگاه احدیت خواستاریم».
این نکات تنها گوشه ای از کنش های زندانیان بند ۳۵۰ اوین است؛ آنان که با گرایشات و عقاید مختلف کنار یکدیگر قرار گرفته اند، عزاداری میکنند، جشن میگیرند و در گرامی داشت روز درویش کنار دراویش این بند قرار میگیرند و به این ها اکتفا نکرده و در شب ۲۲ بهمن همزمان با فراخوان تکبیرگویی برای نشان دادن مشروعیت بیشتر جمهوری اسلامی، صدای «مرگ بر دیکتاتور» و «یاحسین میرحسین» خود را به گوش نه فقط دیگر زندانیان بلکه همه آنان که همراهشان هستند؛ چه در «زندان ایران» و چه در «زندان غربت» برای رسیدن به آزادی و برابری گامی به عقب نشینند، می رسانند.
و به تعبیر بهمن احمدی امویی در نامه به ژیلا بنی یعقوب «فکر می کنم حالا پس از سی سال دوری، جنگ و قهر حالا همه با هم هستیم. همه ی ما در کنار هم، هرچند در زندان. مگر جنبش سبز جز این می خواهد؟ فرصتی پیش آمده که بیشتر با هم حرف بزنیم، کاری که تا به حال از آن اکراه داشتیم، همه برای هم شده بودیم دشمن، و همدیگر را یک مشت معاند، کافر و ملحد، دزد انقلاب مردم و… خطاب می کردیم»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه