احمد پورنجاتی در متنی به زبان ساده به نقد سیاست های جاری پرداخته و از ادامه حصر میرحسین موسوی انتقاد کرده است.
وی پیش از این در نوشته ای که در صفحه اجتماعی فیس بوک منتشر شده بود نوشته بود ای “میر” کجایی و چرایی در بند؟
پورنجاتی که از نمایندگان مجلس ششم بود، در آخرین پست فیس بوک خود با انتقاد از وضعیت فعلی خطاب به “دوست ارجمند و بزرگوار” ” مهندس میر حسین موسوی” نوشته است: این رسم روزگار ما شده، آنان که باید بشنوند ، یا گوشهاشان را می گیرند یا دهان ها را می بندند.
وی از گلایه های نسل سومی ها از پدرانشان می نویسد و حسرت یافتن پاسخی در خور برای آنان.
پورنجاتی چندی پیش نیز در واکنش به سخنان محمدجواد لاریجانی که گفته بود “هیچ کس بدون دستور قضایی و محاکمه در زندان خانگی نیست و این حبس، امر سری و محرمانه ای نیست، موضع گیری کرده و از دروغ های وی بشدت انتقاد کرده بود.
به گزارش کلمه متن کامل این نوشته که در صفحه فیس بوک پورنجاتی منتشر شد، بشرح زیر است:
به نام پروردگار همه
دوست ارجمند و بزرگوارم،حضرت مهندس میر حسین موسوی
درود و ستایش مرا بپذیرید.
این رسم روزگار ما شده :آنان که باید بشنوند ، یا گوشهاشان را می گیرند یا دهان ها را می بندند.
اینک ما مانده ایم و فرزندانمان و البته برو بچه های همسایه هامان.
اعتراف می کنم که زورشان به ما می رسد، تنهایی که گیرمان می آورند!
پسرک با چشمانی اشک آلود، اما غروری به قامت کوه،به ژرفای نگاه خسته ام زل می زند، که:
” خودت خراب کردی ، حالا درستش کن”!
گفته ام بارها، که : محاکمه ام کن ، چه پاسخی دارم جز حسرت آرزوهای بر باد رفته؟! پس ،بی هیچ دفاع ، مرا چون مردگان هندو بسوزان و خاکسترم را به رود کارون بسپار. اما لطفا در نبش قبر گذشته نمان.
می گوید: شماها ول کن نیستید، خماری آن حسرت های به خاک سپرده را!
می گویم: ما جوانی داده ایم/ زندگانی داده ایم/ گرچه اینک شهروندی ساده ایم/ همچنان تا صبحدم آماده ایم!
می گوید: د همین دیگه! هی می گویید : “داده ایم، داده ایم، پس چی چی ستانده اید، دادا؟!
می گویم : شربت گوارای شهادت، آرزوی مرگ، هزار شگرد دست اول کلاه شرعی( به جای کلاه فرنگی)، ازدواج موقت -به قصد قربت برای سرپرستی بانوان جوان همسر از کف داده- ده ها شبکه ی تلویزیونی سرشار از آیین نامه ی بهشت و جهنم و تبعیت بی چون و چرا از سرگروهبان. و خیلی چیزهای دیگر که به خاطر چشم زخم حسودان سودان، نمیگویم.
می گوید: مفت چنگ خودت!
می گویم: ای نمک نشناس، مگر با سهمیه ی ایثارگر و بسیجی و استاد دانشگاه و …. نرفتی دانشگاه؟! هم می خوری هم می نالی!
می گوید: باز افتادی توی هچل، این چیزها رو به رخ من کشیدی؟! خب کی گفته سهمیه ی دانشگاه خیرات کنید به مومنین؟ تازه مثل این که فراموش کردی * لیست سیاه ریزشی ها *را که انگار مادرزادی زیادی اند، مثل خودتو میرحسین جان و شیخ مهدی کروبی و خاتمی و بچه گربه های فضول محل….!
خسته شدم از بس به پسرک گفتم: حق با توست.
سلام مخصوص به خانم رهنورد برسان ، عزیز!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه