امید کوکبی، نخبه ایرانی که دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکا است، در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
این هموطن ترکمن که به شهادت دوستان و خانواده هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگهداری و سپس به بند ۳۵۰ فرستاده شد.
این دانشمند جوان کشورمان که همچنان در بند ۳۵۰ اوین است در گفتگو با کلمه با تاکید بر اینکه مشغولیت های علمی و دانشگاهی هیچ گاه به او فرصت فعالیت های سیاسی را نداده است، در پاسخ به این سوال که چرا با وجود بی گناهی، در زندان ماندگار شده است می گوید: این سوالی است که هر روز از خودم می پرسم. در کل دوره بازجویی هم هیچ سند و مدرکی مبنی بر جاسوسی ارائه نشد.
این نخبه ی المپیادی کشور که حتی در دیداری که همراه با سایر نخبگان المپیادی با رهبری داشت، از وی تقدیر شده بود، با بیان اینکه زندان برایش مثل یک دانشگاه است تشریح می کند که اینجا آدمهای فعال در زمینه های کاملا متفاوت وجود داشتند که در زمینه خودشان ممتاز هستند مخصوصا کارهائی که انجام دادند. استفاده از تجربیات آنها و نشستن پای صحبتهای آنها مخصوصا در زمینه هایی که خودم خیلی کم وقت کردم درمورد شان بخوانم یا دنبالش بروم برایم فرصت بسیار مغتنمی بود.
بر اساس گزارشی که اردیبهشت سال جاری کلمه منتشر کرده بود از نکات قابل توجه دوران بازجویی کوکبی آن است که از وی سوال شده چرا دولت آمریکا به تو ویزا می دهد؟ وی پاسخ داده چون من دانشجوی آنجا هستم. پرسیده اند که هنگام درخواست ویزا در سفارت آمریکا چه چیزی بیان کرده است؟ وی پاسخ داده از دلیل من برای ادامه تحصیل در آنجا سوال کرده اند که من گفته ام به دلیل علاقه ام به این رشته و کبود امکانات این رشته در ایران بوده است، بر اساس این پاسخ ها وزارت اطلاعات کوکبی را به «ارتباط با دولت متخاصم» متهم کرده است.
از دیگر نکات گفتنی بازجویی وی آن است که شفاها به این چهره علمی ناآشنا با مسایل حقوقی و بازجویی سوالاتی را مطرح می کردند و از وی پاسخ کتبی طلب می کردند، سپس برگه را از وی می گرفتند تا به گونه ای سوال را تنظیم کنند که بتوان از پاسخ داده شده، جرم استنتاج کرد. این البته شیوه ای است که درباره بسیاری از متهمان دیگر نیز در نهایت بی اخلاقی و بی قانونی به کار گرفته شده است. در نتیجه این شیوه برگه های تکنویسی از وی درباره اساتید دانشگاه شریف اخذ کرده و پاسخ های عادی وی را به عنوان اینکه وی اعتراف کرده که این اطلاعات را به دولت متخاصم داده، در پرونده وی گنجانده اند.
لازم به توضیح است که این گفتگو توسط یکی از آزادگان سرافراز بند ۳۵۰ اوین به عنوان خبرنگار افتخاری کلمه در زندان اوین تهیه شده است، به زودی گفتگوهای دیگری نیز از آزادگان اوین در سایت کلمه منتشر خواهد شد.
متن کامل این گفتگو را با امید کوکبی با هم می خوانیم:
این مدت بارها در خبرها از روزها و اتفاقاتی که در دو سال اخیر برایتان افتاد خوانده ایم و شنیده ایم. حالا یک بار کامل امید کوکبی را برای همه معرفی می کنید؟
امید کوکبی، متولد ۶۱ شهر گنبد کاووس، در یک خانواده پر جمعیت و علمی و فرهنگی به دنیا آمدم. من در دبیرستان نمونه گنبد کاووس درس خواندم و در آن دوران از همان اول به عنوان شاگرد ممتاز و درسخوان شناخته می شدم. بعدها توانستم درهمان دوره های راهنمایی ودبیرستان رتبه های علمی در زمینه های درسی و علمی کسب کنم مثلا المپیاد شیمی که رتبه ۳ کشور شدم. کنکور رتبه ۲۹ کشور بودم و در رشته دکترای پیوسته فیزیک دانشگاه شریف پذیرفته شدم. بعد از پایان دوره لیسانس در دو رشته فیزیک و مهندسی مکانیک به علت رویکرد تجربی درفیزیک و علاقه به تکنولوژیهای جدید درفیزیک اتمی به خارج از کشور رفتم. دوره فوق لیسانس و دکترا را چون در ایران نبود در اتحادیه اروپا بورسیه اتحادیه اروپا مشغول به تحصیل شدم. عمده تحصیلات فوق لیسانس و دکترا را در دو کشور آلمان و اسپانیا گذراندم. بیشتر فعالیت های علمی در زمینه لیزرهای پزشکی، صنعتی و تحقیقاتی بوده ومقالات علمی متعددی را در معتبرترین ژورنالهای فیزیک اتمی به چاپ رساندم و بعد از کسب تجربیات در زمینه تکنولوژیهای لیزر و صنعتی سازی علوم فیزیک برای دوره فوق دکترا به دانشگاه تگزاس آمریکا رفتم.
چه شد که سر از زندان در آوردید؟
یکی از دفعاتی که به ایران آمده بودم، هنگام بازگشت درفرودگاه امام دستگیر شدم. من طبق معمول هر۲ سال دوبار برای دیدن خانواده به ایران می آمدم. پدر و مادرم افراد بسیار زحمتکشی هستند که توانستند ۹ فرزند را بزرگ کنند و به درجات علمی بالایی برسانند. من علاوه برخودم یک برادرم پزشکی دانشگاه تهران و دیگری پزشکی دانشگاه شیراز و دیگری مهندسی شیمی دانشگاه گیلان و یک خواهرم دکترای ژنتیک انستیتو پاستور ایران و دیگری فوق لیسانس کشاورزی و جزء استعدادهای درخشان است از تبریز و دیگری فارغ التحصیل حسابداری و باقی هم که دانشجو هستند. پدرم هم یک معلم دوره ابتدایی بوده و با حقوق کارمندی و بدون هیچگونه کمک مالی دیگری به همراه مادرم ما را بزرگ و تربیت کردند. به من وقتی که در فرودگاه دستگیرم کردند گفتند که شما در حکمتان اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور است منتها بعد از بازجوئیها به ارتباط با دول متخاصم تبدیل شد.
یعنی الان به جرم ارتباط با دول بیگانه اینجا هستید؟
بله
خوب شما که اصولا تبعه یک کشور دیگر هم هستید.
نه نیستم.
یعنی آمریکایی نیستید؟
ایرانی اورجینالم.
شما در آنجا فقط یک معلم یا محصل هستید. چطور می توانند چنین اتهامی را به شما بچسبانند؟
من با توجه به اینکه هر بار که ایران می آمدم با اساتیدم در دانشگاه شریف و دوستانم که در دانشگاه شریف مشغول هستند دیدار می کردم در دانشگاه که یک چیز طبیعی است در واقع، منتها با توجه به حساسیتی که رشته من در ایران دارد و با توجه به اینکه وقتی در اروپا بودم به آمریکا هم رفتم و آنجا زندگی می کردم فکر می کردند که من دارم اطلاعات جمع می کنم یا چنین چیزی.
یعنی شما با چند استاد صحبت کردید که اساتید شما هم بودند و حالا به شما برچسب جاسوسی زده اند؟
البته بحث جاسوسی که هیچوقت نبود و کل دوره بازجویی هم هیچ سند و مدرکی ارائه نشده که نشان دهنده چیزی باشد. منتها نمی دانم طبق چه برنامه ای پیش خودشان به چنین تصوری رسیده بودند و پافشاری داشتند که باید یک چیزی باشد.
ما اینجا افراد زیادی داریم که متهم به جاسوسی شده اند و محکومیتهای سنگین هم گرفته اند. یعنی به نظر شما این روال دستگیریها هیچکدام سندیت خاصی ندارد؟
در مورد بقیه افراد اطلاعی ندارم. منتها درمورد خودم هیچگونه اطلاعاتی یا مدارکی ارائه نشده است.
تحت شکنجه هم بودید؟
فشارهای روانی، تهدید، ارعاب و فریب.
ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟
من ۲۴ روز اول را که در سلول انفرادی و درحال بازجویی بودم اجازه تماس با خانواده داده نشد و این در صورتی بود که بازجوهای من گفتند که پدرم که یک ماه قبل عمل جراحی باز قلب انجام داده بود به خاطر بازداشت من سکته قلبی کرده و حالش خوب نیست.
بعدها هم یا می گفتند که ما می دانیم که تو باید برگردی به پروژه های علمی ات برسی و اگرآنچه را ما می خواهیم بنویسی و تائید کنی همین فردا اجازه می دهیم که بروی. یا می گفتند که آنقدر نگهت می داریم تا بی خبر و بدون دیدن پدرت او را از دست بدهی. و یا می گفتند اگرآنچه را که ما می گوئیم بنویسی به تو کمک می کنیم که برنامه هایت در آینده در ایران راحت تر انجام شود.
چه برنامه هایی؟
یکی از دلائل عمده ای که اساتیدم را می دیدم این بود که در دانشگاه شریف و مراکز تحقیقاتی مشغول شوم و طرح خیلی مفصلی برای ارتقای سطح تکنولوژی ابزارهای فیزیکی برای پزشکی وصنعت درکشور داشتم و دارم که در دوره بازجوئیها هم گفتم. آنها می گفتند کاری می کنیم کارت راحت پیش برود.
کمک هم کردند؟
نه. اگر می خواستند کمک کنند مرا آزاد می کردند.
واکنش کشورهایی که درآن ساکن بودی و رسانه ها به دستگیری شما چه بود؟
من که داخل زندان هستم منتها مطالبی را از کسانی که جدیدا وارد می شوند و یا ملاقات کنندگان شنیدم که محافل علمی واکنش بسیار شدیدی نسبت به این مسئله داشتند انجمن های بین المللی فیزیک مهندسین برق درعالیترین سطوح، مطالبی درمورد من نوشته اند مخصوصا مجله علمی Nature که معتبرترین مجله علمی دنیاست. این مجله که به همه دانشمندان علمی فرستاده می شود معتبرترین منبع در دنیای علم حساب می شود و اخبار خوب و بد در مورد یک کشور می تواند هزینه ها یا منافع بسیار زیادی را برایشان به ارمغان بیاورد. مثلا یک دانشگاه رده اول آمریکایی وقتی یک مقاله از آن در این ژورنال چاپ می شود به عنوان بزرگترین اتفاق در زمینه نشر نتایج تحقیقاتی از آن یاد می کنند.
دانشگاه هایی که در آن تدریس داشتید چه؟
خبری از آنها ندارم.
از بند ۳۵۰ بگو، از بچه ها، محیط..
اینجا برای من مثل یک دانشگاه است. اینجا آدمهای فعال در زمینه های کاملا متفاوت وجود داشتند که در زمینه خودشان ممتاز هستند مخصوصا کارهائی که انجام دادند. استفاده از تجربیات آنها و نشستن پای صحبتهای آنها مخصوصا در زمینه هایی که خودم خیلی کم وقت کردم درمورد شان بخوانم یا دنبالش بروم برایم فرصت بسیار مغتنمی بود.
نظرتان در مورد جنبش سبز چیست؟
من هر چند به علت مشغولیت علمی و بودن خارج از کشور در جریان بسیار کمی از ماجراها بودم منتها شنیدن نظرات کسانیکه در ارتباط با این حرکت مردمی دستگیر شدند برایم بسیار جالب بود.
اما شما اول به جرم اجتماع و تبانی دستگیر شدید! یعنی شما را در جریان تظاهرات علیه حکومت متهم کرده اند.
والا من فکر می کنم که اینها می خواستند با یک اتهامی مرا دستگیر کنند چون من در هیچ نوع از این فعالیتها شرکت نداشتم. و در واقع ارتباط با هیچ جریان سیاسی ای نداشتم کما اینکه در کل دوران بازجویی هیچ حرفی در مورد اتهام وارد شده به میان نیامد. بودن در اینجا فرصتی بود برای آشنایی با دیدگاههای مختلف که جنبش سبز یکی از آنهاست.
بعد از مدتی که اینجا بودید دوباره به انفرادی منتقل شدید. دلیل این مسئله چه بود؟
به من گفتند که عده ای در بیرون، از طرف نهادهای علمی پیگیر کار من هستند و در همین راستا می خواستند دیدگاههای علمی من و برنامه هایم را برای آینده خودم و خدمتی که می توانم به کشورم بکنم پرسیدند.
به نظر خودتان با اینکه بارها به بیگناهی تاکید کرده اید چرا هنوز آزاد نشده اید؟
این سوالی است که من هر روز از خودم می پرسم.
خانواده ات چه اوضاعی در حال حاضر دارند؟
آنها با توجه به شناخت کاملی که نسبت به من دارند امیدوارند که بدون مشکل آزاد بشوم و نگرانی آنها عقب ماندن من از برنامه علمی من است.
چه حرفی برای مسئولین دارید؟
بزرگترین درسی که پدر و مادرم و محیطهای علمی به من دادند این است که اعتماد کردن به جوان و گذشت از اشتباهات کوچک و راهنمایی کردن آنها بزرگترین عامل رشد آنهاست. صحبتم با مسئولین این است که آنها هم به این صورت با جوانها برخورد کنند.
در پایان حرف خاصی دارید؟
امیدوارم که کشور ما به این نتیجه برسد که تعامل با ملل مختلف درهمه زمینه ها باعث رشد کشورمان می شود همانطور که تاریخ گواه این تجربه برای کشورهای پیشرفته و یا عقب مانده بوده است. خودکفا بودن به معنی تولید همه مفاهیم و محصولات درهمه زمینه ها در داخل کشور نیست بلکه اضافه کردن بر آن چیزی است که توسط هر ملت دیگری توسعه داده شده است. امیدوارم که روزی برسد که ما بتوانیم جزو منابعی در جهان باشیم که با داشتن جامعه ای کاملا توسعه یافته دیگران منتظر نتایج پیشرفتهای ما باشند و درصدد افزایش روابطشان باشند.
امیدوارم که آن اصل اعتمادی که در بالا گفتم سر لوحه دولتمردان ما هم باشد همانطور که به عنوان حتی یک خارجی در کشورهای اروپایی و امریکایی مورد اعتماد آنها بودم و توانستم از بهترین امکانات آنها استفاده کنم تا خودم را پرورش دهم و بخش مهمی از برنامه ای را که از داشتن بخشی حتی کوچک در توسعه کشورم و آنگونه که آرزو دارم و گفتم برسم.
تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید تا خوانندگان کلمه و مردم ایران با شما آشنا شوند.
خیلی ممنون از اینکه من هم شایسته آن شناخته شدم از طرف شما که با من مصاحبه کنید.
امیدوارم این مسئله باعث نشود که بعد از آزادی از ایران بروید و دیگر باز نگردید چون مملکت ما به شما احتیاج دارد. به همه بچه های اینجا که مانند شما هستند.
اینجا برای من مثل یک دانشگاه است. اینجا آدمهای فعال در زمینه های کاملا متفاوت وجود داشتند که در زمینه خودشان ممتاز هستند مخصوصا کارهائی که انجام دادند. استفاده از تجربیات آنها و نشستن پای صحبتهای آنها مخصوصا در زمینه هایی که خودم خیلی کم وقت کردم درمورد شان بخوانم یا دنبالش بروم برایم فرصت بسیار مغتنمی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه