سئوال جواب درباره قوانین ایران

سئوال جواب درباره قوانین ایران

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

روایت مرگ مظلومانه علیرضا صبوری میاندهی یکی از قربانیان ۲۵ خرداد ۸۸ در غربت

علیرضا صبوری میاندهی، ۲۲ ساله و یکی از کسانی که در جریان درگیری‌های خیابانی بعد از انتخابات در تاریخ ۲۵ خردادماه در خیابان های تهران، از ناحیه سر گلوله خورده بود، در بوستون امریکا درگذشت.
به گفته‌ی خواهر علیرضا صبوری گلوله دوزمانه بود و بعد از چندین بار عمل همچنان ترکش‌های آن در سرش مانده بود. به سختی صحبت می‌کرد و دو بار تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفته بود.
خانوادهٔ علیرضا برای این دو عمل به زندگی خود چوب حراج زدند و بالاخره به دلیل مشکلات امنیتی که بعد از بهبود نسبی برایشان پیش آمد مجبور شدند وی را از ایران خارج کنند به امید آن‌که هم بتواند به مداوا ادامه دهد و هم مزاحمت‌های امنیتی مزید بر مشکلات دیگر نشود.
سایت ها و شبکه های اجتماعی مخابره کرده اند با وجود آن‌که یکی از نزدیکان علیرضا در آلمان زندگی می‌کرد مسئولان کمیساریای عالی پناهندگان با انتقالش به آلمان مخالفت کردند و سرانجام او از امریکا سر در آورد.
حدود یک سال از انتقال علیرضا به امریکا می‌گذرد و او تنها با کمک تعدادی از ایرانیان مقیم بوستون روزگار می‌گذراند و در ‌‌نهایت هم به دلیل عدم رسیدگی پزشکی مناسب در سکوت و تنهایی دچار سکتهٔ مغزی شد. بررسی‌های اولیهٔ پزشکی سکته مغزی این جوان ۲۲ ساله را تایید کرده و پیکرش در حال حاضر در پزشکی قانونی و در نوبت کالبد شکافی است.
خواهر علیرضا صبوری میاندهی در گفتگو با مسیح علی نژاد می گوید: برادرم از نابسامانی های جامعه واقعا آزرده بود، وابسته به هیچ گروه سیاسی نبود، اما به خاطر اعتراضی که داشت به خیابان رفت که گلوله به پیشانی اش شلیک شد. دو سال دربه در به دری و بیماری و زجر و بدبختی کشید اما به آرامش نرسید و در نهایت ما از دستش دادیم.
اینک که این جوان ۲۲ ساله ایرانی در یکی از شهرهای کوچک اطراف بوستن در آمریکا و در غربت در گذشته است سکوت خانواده ی او نیز همانند سکوت بسیاری از خانواده های دیگر که به خاطر شرایط فرزندان دیگرشان در ترس و ناامنی زندگی می کنند، شکست و از رنج ها و سختی ها و هراس هایی که به خاطرش ناگزیر به سکوت شده بودند، جزییاتی را شرح می دهند.
نازآفرین صبوری خواهر علیرضا می گوید: برادرم در جریان راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود که همان زمان او را به بیمارستانی در تهران منتقل کردند اما در ایران می ترسیدیم که بگوییم چه بلایی سر برادرم آمده است نگران بودیم که مبادا وقتی متوجه شوند برادرم را اذیت کنند.
علیرضا صبوری پس از آنکه به ناگزیر ایران را ترک کرد حتی در غربت هم به خاطر امینت سایر اعضای خانواده اش که در ایران زندگی می کنند، سکوت کرد و تا آنکه سرانجام در همان سکوت جان باخت.
خواهر این شهید راه سبز در ارتباط با خانواده هایی که با مشکلاتی از این جنس دست به گریبان هستند می گوید: خانواده هایی که مثل ما هستند، بچه هایشان زندانی هستند یا صدمه دیدند، می ترسند. علیرضا به زور نجات پیدا کرده بود، از مرگ برگشته بود، تیر توی پیشانی اش خورده. در چنین شرایطی خانواده می ترسند که دوباره از دستش بدهند، مجبور هستند سکوت کنند. راستش خانواده ها نمی دانند چکار کنند. من خودم دو تا بچه دارم. ما نمی دانیم چکار باید بکنیم. می گوییم اگر حرفی بزنیم، از دستش می دهیم، اگر حرف هم نزنیم که این اتفاق می افتد…
وی در توصیف آن روزها تشریح می کند: موقعی که گلوله خورد یک ماه گم شده بود. توی بیمارستان توی کما بود. ما بعد از یک ماه که پیداش کردیم، دیگه فراموشی داشت، فلج شده بود، دکتر بالای سرش بود و ما هم کمک می کردیم، بتواند بایستد و راه برود و قدرت تکلم هم نداشت. شش یا هفت ماه این وضعیت طول کشید. خانه ما را جابجا کردند و حتی علیرضا را در بخش نوزادان در بیمارستان بستری کرده بود که کسی پیداش نکند. زمانی که پیدا شده بود سریع به ما گفتند از توی بیمارستان ببریدش. بعد ما خانه را جابجا کردیم و رفتند یک خانه ای که نتوانند پیداش کنند و از علیرضا مخفیانه مراقبت می کردند. مادرم و خانواده ام می ترسیدند حرفی بزنند. یک برادرم شهید شده بود و مادرم همین یک پسر را داشت.
خانم صبوری با تاکید بر اینکه برادرش به کمک احتیاج داشته و نباید تنها می مانده است توضیح می دهد که دست و پاهاش بی حس می شد و از حال می رفت.
وی در پاسخ به اینکه پیکر برادر جوانش کجا دفن خواهد شد می گوید: الان پیکر علی رضا در بوستن آمریکاست و توی نوبت کالبد شکافی است. بعد از کالبد شکافی خودشان خاکسپاری می کنند و فیلمش را برای خانواده می فرستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه