دلیل لج افتادن خامنه ای با رهبر از زبان حداد عادل / خامنه ای از اعضای حجتیه
بر ضد امام خمینی بود
نگاهی به دو سخنرانی حداد عادل
نگاهی به دو سخنرانی حداد عادل
تکلیف نهائی آقای خامنه ای
در گرُو جدال در نظام است
حداد عادل پدر عروس آیتالله خامنه ای در دو هفته گذشته دو سخنرانی کرد که هر دو از موقعیت سخت و ضعیف آقای خامنه ای نسبت به آیتالله خمینی حکایت داشت. در یک سخنرانی وی با اشاره به نخستین بیانیه انتخاباتی موسوی تاکید کرد که در این بیانیه هیچ نامی از "مقام معظم رهبری" برده نشده بود و یک سر از امام سخن رفته بود. بعبارت دیگر سخن گفتن از آقای خمینی در واقع وسیله ای برای تضعیف آقای خامنه ای بود.
در سخنرانی دوم که در جمع هادیان سیاسی سپاه بیان شده وی پا را فراتر گذاشت و با اعلام اینکه آقای خمینی پیر و ساده لوح بود چنین گفت: "آنهائی که در بیت حضرت امام (ره) بودند و زمانی از امام حکم داشتند و مملکت را اداره می کردند الان ماهیتشان روشن شده، اما افکار این ها از همان ابتدا نیز چنین بود و متاسفانه به خاطر باطن پاک و زلال امام که کمی آغشته با زودباوری بود اینها توانسته بودند به بالاترین لایه های حکومت اسلامی رسوخ کنند."
حداد عادل که مدعی ارتباط علی خامنه ای با امام زمان است و او را معصوم می داند، آقای خمینی را غیر معصوم، اشتباه کار، رهبری نشسته با اطرافیانی آلوده معرفی کرد و گفت: "امام خمینی که معصوم نبود. خیلی از کارهایش ممکن است اشتباه بوده باشد. ایشان در سن هفتاد و شش سالگی رهبری نظام را بر عهده گرفت و به لحاظ جسمانی ایشان رهبری نشسته بودند. رهبری نشسته که اطرافیانی آلوده داشت."
تا اینجا مشخص است که منظور حداد عادل آن است که کسانی مانند موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و زندانیان کنونی آقای خامنه ای که بنام "خط امام" از هواداران آقای خمینی بودند افرادی الوده بودند که بدلیل زودباوری و پیری و نشسته بودن آقای خمینی مورد حمایت وی بودند.
ولی حداد عادل یک گام جلوتر می رود. مسئله فقط این نیست که آقای خمینی پیر و زودباور بود و اطرافیان وی افرادی الوده بودند، مسئله آن است که بنظر حداد عادل آقای خمینی "بصیرت" تشخیص "افراد سالم" یعنی آقای خامنه ای و حجتیه ای هایی که اطراف خامنه ای را گرفته بوند نداشت. حداد عادل می گوید: " رهبری بزرگوار (منظور آقای خامنه ای است) از همان زمان خون دل می خوردند. ایشان با بصیرتی الهی همه چیز را می دیدند و می دانستند و بسیاری از درد ها را در دل نگاه می داشتند تا به انقلاب صدمه وارد نشود.(بخوان منتظر بودند تا آقای خمینی فوت کند و قدرت به او برسد) ولی جامعه ما در آن زمان از بصیرت کافی برخوردار نبود و ممکن بود هرگونه اظهار نارضایتی حضرت آیت ا... خامنه ای سبب بروز واکنش هایی در سطح جامعه و رزمندگان شود."
آقای خمینی پیر و زودبارو و غیرمعصوم و اشتباه کار بود ولی آقای خامنه ای "بصیرت الهی" داشت و از دست خمینی خون دل می خورد و صدایش در نمی آمد. دایره بی بصیرتها که ابتدا شامل طرفداران خط امام می شد، بعد گسترش پیدا کرد و امثال هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و مراجع تقلید منتقد آقای خامنه ای را هم در بر گرفت و دست آخر خود آقای خمینی و کل جامعه انقلابی ایران دوران آقای خمینی رفت جزو بی بصیرت ها.
حداد عادل سپس به ماجرای رهبر شدن آقای خامنه ای اشاره کرد و با پذیرش اینکه هاشمی رفسنجانی بود که او را به رهبری رساند چنین گفت: " واقعا این خدا بود که آقای هاشمی را دچار محاسبات اشتباه کرد. چون آقای هاشمی محاسباتش دنیوی بود پیش خودش احساس کرد دوستی اش با حضرت آقا برای آینده سیاسی اش مفید است. تلاش هم کرد . اما حضرت آقا که محاسبات دنیوی ندارد تا به خاطر رفاقت و دوستی مصالح نظام اسلامی را فدا کند. به این جهت است که بنده اعتقاد دارم اگر هم آقای هاشمی تلاشی کردند این خواست خدا بوده که ایشان را به این وادی انداخت."
در واقع حداد عادل درصدد توجیه آن چیزی است که مردم می گویند و معتقدند که علی خامنهای نمک خورد و نمکدان را شکست. بنظر حداد عادل این نمکدان شکنی بخاطر آن بوده که "حضرت آقا محاسبات دنیوی ندارد".
حداد عادل در شرایطی از "آلوده بودن" اطرافیان آقای خمینی سخن می گوید که خود پیش از انقلاب در دفتر فرح پهلوی عضویت داشت. بدبینی آقای خمینی نسبت به علی خامنه ای هم از آن جهت بود که وی از مشهد، یعنی از پایگاه حجیته آمده بود و زمانی که حمله به حجتیه شروع شد علی خامنه ای نخستین کسی بود که علنا بسود آنان موضع گرفت. ضمن اینکه یکی از رهبران حجیته یعنی "جواد مادرشاهی" را معاون امنیتی خود و بعدها نامزد مقام وزارت اطلاعات کرد. همین جواد مادرشاهی بود که در ارتباط با وزارت امنیت انگلستان پرونده جاسوسی برای حزب توده ايران ترتیب داد تا حزب را ممنوع و آقای خمینی را از پشتیبانی آن محروم کند. بنابراین دلیل بی اعتمادی آیتالله خمینی به آقای خامنه ای "بی بصیرتی" او نبود، اتفاقا بصیرتی بود که در شناخت اطرافیان الوده علی خامنه ای و سوابق کسانی از نوع حداد عادل داشت.
همه اینها ولی نشان میدهد که ماجرای ماکت مقوایی آقای خمینی در هفته گذشته ادامه سخنان حداد عادل بود. خمینی را باید به یک ماکت مقوایی مضحک تبدیل کرد تا هم مجبور نبود "اطرافیان آلوده" او را از آرشیو تلویزیون نشان داد و هم خود خمینی را یک پیرساده لوح و زودباور و بیبصیرت مقوایی به مردم معرفی کرد.
آنچه حداد عادل می گوید و آن کاری که با آقای خمینی کردند بیش از آنکه نشاندهنده قدرت و موقعیت مستحکم آقای خامنه ای باشد نشاندهنده ضعف و درماندگی او در برخورد با جنبش سبز و فشار سنگینی است که از درون بدنه سپاه و خانواده های فرماندهان و کشته شدگان جنگ به او وارد میشود. به قدرت رساندن مشتی بی ریشه و بی سابقه در انقلاب، در کنار حصر و بند اطرافیان و نزدیکان آقای خمینی از قبیل موسوی و کروبی، زندانی کردن دانشجویان پیرو خط امام و بالاخره ماجرای سردار علایی و جبهه گیری هایی که بسود او در سپاه در حال گسترش بود و هست، همه و همه آقای خامنه ای و فرزند وی مجبتی و پیشکارهای آنها از نوع حداد عادل را به این نتیجه رسانده است که باید حساب خود را با خمینی تسویه کنند. این تسویه حساب از داخل به شکل بند و حصر و ماکت مقوایی و از خارج با سازماندهی امثال طائب بصورت حمله لجام گسیخته به آیتالله خمینی پیش برده می شود در حالیکه سرنوشت علی خامنهای در این جدال برای همیشه روشن خواهد شد.
در سخنرانی دوم که در جمع هادیان سیاسی سپاه بیان شده وی پا را فراتر گذاشت و با اعلام اینکه آقای خمینی پیر و ساده لوح بود چنین گفت: "آنهائی که در بیت حضرت امام (ره) بودند و زمانی از امام حکم داشتند و مملکت را اداره می کردند الان ماهیتشان روشن شده، اما افکار این ها از همان ابتدا نیز چنین بود و متاسفانه به خاطر باطن پاک و زلال امام که کمی آغشته با زودباوری بود اینها توانسته بودند به بالاترین لایه های حکومت اسلامی رسوخ کنند."
حداد عادل که مدعی ارتباط علی خامنه ای با امام زمان است و او را معصوم می داند، آقای خمینی را غیر معصوم، اشتباه کار، رهبری نشسته با اطرافیانی آلوده معرفی کرد و گفت: "امام خمینی که معصوم نبود. خیلی از کارهایش ممکن است اشتباه بوده باشد. ایشان در سن هفتاد و شش سالگی رهبری نظام را بر عهده گرفت و به لحاظ جسمانی ایشان رهبری نشسته بودند. رهبری نشسته که اطرافیانی آلوده داشت."
تا اینجا مشخص است که منظور حداد عادل آن است که کسانی مانند موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و زندانیان کنونی آقای خامنه ای که بنام "خط امام" از هواداران آقای خمینی بودند افرادی الوده بودند که بدلیل زودباوری و پیری و نشسته بودن آقای خمینی مورد حمایت وی بودند.
ولی حداد عادل یک گام جلوتر می رود. مسئله فقط این نیست که آقای خمینی پیر و زودباور بود و اطرافیان وی افرادی الوده بودند، مسئله آن است که بنظر حداد عادل آقای خمینی "بصیرت" تشخیص "افراد سالم" یعنی آقای خامنه ای و حجتیه ای هایی که اطراف خامنه ای را گرفته بوند نداشت. حداد عادل می گوید: " رهبری بزرگوار (منظور آقای خامنه ای است) از همان زمان خون دل می خوردند. ایشان با بصیرتی الهی همه چیز را می دیدند و می دانستند و بسیاری از درد ها را در دل نگاه می داشتند تا به انقلاب صدمه وارد نشود.(بخوان منتظر بودند تا آقای خمینی فوت کند و قدرت به او برسد) ولی جامعه ما در آن زمان از بصیرت کافی برخوردار نبود و ممکن بود هرگونه اظهار نارضایتی حضرت آیت ا... خامنه ای سبب بروز واکنش هایی در سطح جامعه و رزمندگان شود."
آقای خمینی پیر و زودبارو و غیرمعصوم و اشتباه کار بود ولی آقای خامنه ای "بصیرت الهی" داشت و از دست خمینی خون دل می خورد و صدایش در نمی آمد. دایره بی بصیرتها که ابتدا شامل طرفداران خط امام می شد، بعد گسترش پیدا کرد و امثال هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و مراجع تقلید منتقد آقای خامنه ای را هم در بر گرفت و دست آخر خود آقای خمینی و کل جامعه انقلابی ایران دوران آقای خمینی رفت جزو بی بصیرت ها.
حداد عادل سپس به ماجرای رهبر شدن آقای خامنه ای اشاره کرد و با پذیرش اینکه هاشمی رفسنجانی بود که او را به رهبری رساند چنین گفت: " واقعا این خدا بود که آقای هاشمی را دچار محاسبات اشتباه کرد. چون آقای هاشمی محاسباتش دنیوی بود پیش خودش احساس کرد دوستی اش با حضرت آقا برای آینده سیاسی اش مفید است. تلاش هم کرد . اما حضرت آقا که محاسبات دنیوی ندارد تا به خاطر رفاقت و دوستی مصالح نظام اسلامی را فدا کند. به این جهت است که بنده اعتقاد دارم اگر هم آقای هاشمی تلاشی کردند این خواست خدا بوده که ایشان را به این وادی انداخت."
در واقع حداد عادل درصدد توجیه آن چیزی است که مردم می گویند و معتقدند که علی خامنهای نمک خورد و نمکدان را شکست. بنظر حداد عادل این نمکدان شکنی بخاطر آن بوده که "حضرت آقا محاسبات دنیوی ندارد".
حداد عادل در شرایطی از "آلوده بودن" اطرافیان آقای خمینی سخن می گوید که خود پیش از انقلاب در دفتر فرح پهلوی عضویت داشت. بدبینی آقای خمینی نسبت به علی خامنه ای هم از آن جهت بود که وی از مشهد، یعنی از پایگاه حجیته آمده بود و زمانی که حمله به حجتیه شروع شد علی خامنه ای نخستین کسی بود که علنا بسود آنان موضع گرفت. ضمن اینکه یکی از رهبران حجیته یعنی "جواد مادرشاهی" را معاون امنیتی خود و بعدها نامزد مقام وزارت اطلاعات کرد. همین جواد مادرشاهی بود که در ارتباط با وزارت امنیت انگلستان پرونده جاسوسی برای حزب توده ايران ترتیب داد تا حزب را ممنوع و آقای خمینی را از پشتیبانی آن محروم کند. بنابراین دلیل بی اعتمادی آیتالله خمینی به آقای خامنه ای "بی بصیرتی" او نبود، اتفاقا بصیرتی بود که در شناخت اطرافیان الوده علی خامنه ای و سوابق کسانی از نوع حداد عادل داشت.
همه اینها ولی نشان میدهد که ماجرای ماکت مقوایی آقای خمینی در هفته گذشته ادامه سخنان حداد عادل بود. خمینی را باید به یک ماکت مقوایی مضحک تبدیل کرد تا هم مجبور نبود "اطرافیان آلوده" او را از آرشیو تلویزیون نشان داد و هم خود خمینی را یک پیرساده لوح و زودباور و بیبصیرت مقوایی به مردم معرفی کرد.
آنچه حداد عادل می گوید و آن کاری که با آقای خمینی کردند بیش از آنکه نشاندهنده قدرت و موقعیت مستحکم آقای خامنه ای باشد نشاندهنده ضعف و درماندگی او در برخورد با جنبش سبز و فشار سنگینی است که از درون بدنه سپاه و خانواده های فرماندهان و کشته شدگان جنگ به او وارد میشود. به قدرت رساندن مشتی بی ریشه و بی سابقه در انقلاب، در کنار حصر و بند اطرافیان و نزدیکان آقای خمینی از قبیل موسوی و کروبی، زندانی کردن دانشجویان پیرو خط امام و بالاخره ماجرای سردار علایی و جبهه گیری هایی که بسود او در سپاه در حال گسترش بود و هست، همه و همه آقای خامنه ای و فرزند وی مجبتی و پیشکارهای آنها از نوع حداد عادل را به این نتیجه رسانده است که باید حساب خود را با خمینی تسویه کنند. این تسویه حساب از داخل به شکل بند و حصر و ماکت مقوایی و از خارج با سازماندهی امثال طائب بصورت حمله لجام گسیخته به آیتالله خمینی پیش برده می شود در حالیکه سرنوشت علی خامنهای در این جدال برای همیشه روشن خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه