کلمه – مسیح علی نژاد:
اگرچه در روزهای اخیر اخبار مربوط به اجرای حکمِ شلاقِ منتقدینِ احمدی نژاد رییس دولت ایران در رسانه های دنیا بازتاب گسترده ای یافته است اما برخورد خشونت آمیز با منتقدان آیت الله خامنه ای که این روزها در زندان به سر می برند، کمتر مورد توجه رسانه های بین المللی قرار گرفته است.
به نظر می رسد در شرایطی که بخش هایی از حاکمیت این روزها خود به عنوان منتقد اصلی دولت دهم محسوب می شوند، بر این اساس انتقاد از احمدی نژاد در رسانه ها بیشتر بازتاب می یابد اما آنچه در سکوت خبری باقی می ماند انتقاد از آیت الله خامنه ای و برخوردهای قهری با کسانی است که به جرم انتقاد یا نوشتن نامه سرگشاده به رهبری زندانی شده اند.
در ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامی چنین نوشته شده است: «هرکس به امام خمینی و یا علیه مقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد و هر کس به جان رهبر و هر یک از روسای قوای سه گانه و مراجع بزرگ تقلید، سوءقصد نماید چنانچه محارب شناخته نشود به حبس از سه تا ده سال محکوم خواهد شد.» اما همین قانون و همین ادبیات هم در مواجهه با منتقدان داخل ایران رعایت نشده است.
محمد نوری زاد روزنامه نگار و مستند ساز از جمله کسانی بود که ادبیات او در نقد آیت الله خامنه ای به چونه بود که از واژه ی «پدر» استفاده می کرد اما حتی او هم سخت ترین فشار ها را به خاطر نوشتن همان نامه های ممنوعه در اوین تحمل کرد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. یعنی حتی «انتقادهایی که برخی از مسوولان همین نظام آن را «دلسوزانه» تعبیر می کنند هم تحمل نمی شود و با منتقدان به گونه ای رفتار می کنند که آنها را با عبارت «توهین کنندگان» مورد عتاب و خطاب قرار می دهند..
بر این اساس انتقاد به آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی همواره به عنوان «خط قرمز» محسوب می شود و مسولان علاوه بر «خط و نشان» کشیدن برای کسانی که از این خط قرمز عبور می کنند، اقدام به زندانی کردن این منتقدان کرده و فشارها را نیز علیه آنها افزایش می دهد.
برخی از زندانیان سیاسی که به عنوان منتقد رهبری محکوم شده اند و در فضای سیاسی و رسانه ای شناخته شده هستند، بعد از دو سال زندان حتی از امکان مرخصیِ یک روزه هم بهره مند نشده اند و خانواده های آنها در مصاحبه با رسانه های متعدد می گویند که نه تنها زندگی ِ این زندانیان بلکه زندگیِ شخصیِ فرزندان و سایر اعضای خانواده این زندانیان نیز به دلیل انتقاد از آیت الله خامنه ای مورد «تهدید» قرار گرفته است.
در حال حاضر در پرونده محکومیت شمار زیادی از فعالان سیاسی، کارگری، اینترنتی، دانشجوی، بلاگرها و روزنامه نگاران، اتهامِ «توهین به رهبری» قید شده است اما به دلیل عدم دسترسی به تمامی پرونده های زندانیان سیاسی، تنها به پرونده قضایی چهره های شناخته شده ای در میان این زندانیان می پردازیم که مشخصا و بنا به گفته ی خانواده هایشان به دلیل آنچه «توهین به رهبری» خوانده می شود مورد برخوردهای قهریِ شدیدی قرار گرفته اند.
تاوانی که زید آبادی برای یک نامه سرگشاده پس می دهد
احمد زید آبادی یکی از روزنامهنگاران و تحلیلگران باسابقه رسانه های ایرانی است که او را نیز به عنوان یکی از منتقدان حاکمیت و رهبری در فضای رسانه ای ایران می شناسند. او دو روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در ۲۴ خرداد ماه در برابر چشمان فرزندان خود دستگیر شد.
این روزنامه نگار در ایام انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران حامی مهدی کروبی بود اما مهدیه محمدی همسرش که در مصاحبه با رسانه ها در مورد شکنجه ها و فشارهایی که این روزنامه نگار در زندان تحمل کرده بود گفته است که یکی از اتهامات زید آبادی نامه ای بود که او در سال ۸۶ به رهبری جمهوری اسلامی نوشته بود درحالی که متن نامه او سرشار از ادب بوده و چیزی خلاف قانون هم نگفته است. همسر این زندانی سیاسی به رسانه ها گفته بود احمد زید آبادی را پس از دستگیری تحت فشار قرار داده بودند که چرا در نامه سرگشاده اش به رهبری جمهوری اسلامی، کلمه «معظم» را در کنار نام رهبری به کار نبرده است.
شش سال زندان، پنج سال تبعید در گناباد و محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی و اجتماعی حکمی است که دستگاه قضایی برای احمد زیدآبادی صادر کرده است اما احمد زیدآبادی به گفته ی همسرش ۱۷ روز در یک اتاق یک در یک و نیم متر، در یک سلول انفرادی در حال اعتصاب غذا بوده و ۱۸ روز دیگر هم بدون اعتصاب غذا در همان اتاق بدون هیچ تماس و ارتباطی نگه داشته شد. زید آبادی از تاریخ دستگیری اش به مدت دو سال که در زندان به سر می برد از یک روز مرخصی هم بهره مند نبود تا آنکه پس از دو سال به او یک مرخصی کوتاه مدت داده بودند.
این روزنامه نگارِ منتقد آیت الله خامنه ای پس از دستگیری به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد و با کسانی که با جرایم سنگین مانند قتل و دزدی و قاچاق زندانی شده اند، در یک جا نگهداری می شود.
سخن احمد زید آبادی با رهبری چه بود
احمد زید آبادی در سال ۱۳۸۸ طی یک نامه ی سرگشاده به آیت الله خامنه ای نوشته بود: من از حساسیتهای نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و میدانم که ورود به این حیطه،عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال میشود. به همین علت، با آنکه از سالها پیش قصد نوشتن نامهای به ایشان داشتم وبویژه میخواستم از قانون شکنیها و اجحافهایی که در طول دوره بازداشتم در سال ۱۳۷۹ بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع میتوانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بیباکی و تهور شود. در سرتاسر این نوشته، تلاش میکنم تا در کاربرد واژهها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بیاحترامی و جسارت نکشانم.
سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفتهها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟
از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است. از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب میشوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند.
زیدآبادی پرسش دیگری را در مورد فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی مطرح کرد که این پرسش نیز در نظام سیاسی ایران « خط قرمز» محسوب می شود. وی خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت:
پرسشِ دومم اما مربوط به مسالهای است که برای جامعه ایرانی سرنوشت ساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوقالعاده خطرناکی قرار دهد. همانطور که همه میدانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هستهای، مدتها است که ایران را اسیر بحران یبین المللی کرده و سبب صدور قطعنامههای الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است. در اینجا من نمیخواهم از اهمیت یاعدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هستهای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این میگیرم که آنچه مقامهای کشور درباره اهمیت استراتژیک سوخت هستهای و تاثیر آن در پیشرفت کشور میگویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه ای؟
آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمیتواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟ و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟ اگریک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا میتوان او را به دلیل نگرانیاش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟ تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هسته ای بخصوص باعث تعجب و تاسف است.
فشار به عبدالله مومنی پس از نامه به رهبری
عبدالله مومنی سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران است که به عنوان منتقد رهبری متهم شده است. او حتی در تابستان ۸۹ از داخل زندان اوین نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشت که در آن به صراحت از شکنجه های روحی و روانی، جسمی و جنسی پرده برداشت و رهبری را مورد سوال قرار داد. این انتقاد صریح منجر به این شد که عبدالله مومنی دوباره دادگاهی شود و تاوان سنگین تری را پس بدهد.
فاطمه آدینهوند، همسر مومنی، گفته بود: “اتهامات جدیدی که برای عبدالله مومنی مطرح کرده بودند مربوط به نامهای است که خطاب به رهبری نوشته بود و قبل از این هم چندین بار گفته بودند به دلیل انتشار آن نامه به عبدالله مرخصی نمیدهند. اینبار هم که او را به دادگاه بردهاند”.
عبدالله مومنی که در ۲۲ خرداد ماه در تهران بازداشت شد به تحمل ۴ سال و ۱۱ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود و از جمله کسانی بود که به گفته خودش پس از اعمال شکنجه و تهدید ناگزیر شد در تلویزیون جمهوری اسلامی هم اعترافاتی را مطرح کند. اما این زندانی سیاسی در یک نامه که بسیاری از صاحب نظران آن را «تکان دهنده» توصیف می کنند افشاگری هایی کرد که نشان می داد این اعترافات در چه شرایطی از زندانیان گرفته شده است.
سخن عبدالله مومنی با رهبری چه بود
مومنی در مرداد ۱۳۸۹ طی نامه ای از زندان اوین خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته است: حضرتعالی در خطبه های نماز عید سعید فطر، اظهار داشته اید که “متهم هر چه درباره خود بگوید در دادگاه، این حجت است” قصد کردم طی این نامه شکنجه ها و رفتارهای غیرقانونی، غیرشرعی رفته بر خودم را شرح دهم تا به این پرسش پاسخ جدی داده شود که آیا اعترافاتی که از طریق چنین شیوه های غیرانسانی و غیراخلاقی اخذ می شود نیز از نظر شما معتبر است یا خیر؟ بدین ترتیب و به امید تشکیل کمیته ای حقیقت یاب جهت بررسی آنچه در طول دوران بازداشت، بازجویی و دادگاه بر من به عنوان یک زندانی جمهوری اسلامی در دوران حکومت شما گذشته است را بازگو می کنم. گرچه امیدوارم بازگویی آنچه بر من رفته است، به جای تحقیق در خصوص واقعیت ماجرا و اجرای عدالت، به افزون شدن فشارها و تلخ تر شدن ایام زندان نینجامد.
مقام رهبری!
هتاکی و فحاشی، ضرب و شتم و رفتارهای غیر قانونی از همان لحظه اول بازداشت من آغاز شد. در جریان دستگیری درحالیکه گاز اشک آور که تا پیش از آن در خیابانها استفاده می شد در فضای بسته مرا به حالت خفگی انداخته و امکان هرگونه تحرکی را از من سلب کرده بود ماموران دست بردار نبوده و با کینه و دشمنی چنان مرا به زیر مشت و لگد گرفتند که با بینی، دهان و دندانهایی خونین و دستان و پاهایی زنجیرشده به مسئولان شان در زندان اوین تحویل شدم؛ و جالب آنکه وقتی به ماموران که حدود بیست نفر بودند در برابر فحاشی و ضرب و شتم می گفتم که از شما به قاضی شکایت می کنم، با فحش های رکیک آنها و الفاظ وقیحانه به خودم و قاضی مواجه می شدم. این البته دستگرمی آغاز کار بازجویان بر روی جسم و روح من بود. از همان ابتدای بازداشت درحالیکه مدام در گوشم می خواندند که “نظام ترک برداشته” با این وعده مواجه بودم که “شماها اعدام خواهید شد”.
هتاکی و فحاشی، ضرب و شتم و رفتارهای غیر قانونی از همان لحظه اول بازداشت من آغاز شد. در جریان دستگیری درحالیکه گاز اشک آور که تا پیش از آن در خیابانها استفاده می شد در فضای بسته مرا به حالت خفگی انداخته و امکان هرگونه تحرکی را از من سلب کرده بود ماموران دست بردار نبوده و با کینه و دشمنی چنان مرا به زیر مشت و لگد گرفتند که با بینی، دهان و دندانهایی خونین و دستان و پاهایی زنجیرشده به مسئولان شان در زندان اوین تحویل شدم؛ و جالب آنکه وقتی به ماموران که حدود بیست نفر بودند در برابر فحاشی و ضرب و شتم می گفتم که از شما به قاضی شکایت می کنم، با فحش های رکیک آنها و الفاظ وقیحانه به خودم و قاضی مواجه می شدم. این البته دستگرمی آغاز کار بازجویان بر روی جسم و روح من بود. از همان ابتدای بازداشت درحالیکه مدام در گوشم می خواندند که “نظام ترک برداشته” با این وعده مواجه بودم که “شماها اعدام خواهید شد”.
در ماه اول بازجویی مدام این جمله را از زبان بازجوها می شنیدم که “خونی ریخته شده و نظام ترک برداشته و خیلی از شماها باید اعدام شوید و شاکی شما نیز نظام است”.
از همان ابتدا بازجویان مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که ” فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است”.
این سخنان عصبانیت مرا نیز برانگیخت و به درگیر شدن من با آنان نیز منجر شد که البته نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن چنان که کثافت های درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم. سرم را بیرون آوردند و گفتند که می رویم و تا شب بر می گردیم و تو تا آن زمان وقت داری که به مسائل اخلاقی ات اعتراف و خودت را خلاص کنی.
مقام رهبری!
بازجویی ها تنها یک هدف داشت: بریدن زندانی و اعتراف او به آنچه بازجو می خواهد و البته وقتی می پرسیدم که چگونه می توان برای اعتراف گرفتن دست به چنین رفتارهایی زد، پاسخی چنین می شنیدم که “به گفته بنیانگذار انقلاب، حفظ نظام اوجب واجبات است”.
بازجویی ها تنها یک هدف داشت: بریدن زندانی و اعتراف او به آنچه بازجو می خواهد و البته وقتی می پرسیدم که چگونه می توان برای اعتراف گرفتن دست به چنین رفتارهایی زد، پاسخی چنین می شنیدم که “به گفته بنیانگذار انقلاب، حفظ نظام اوجب واجبات است”.
شکایت عیسی سحرخیز از رهبری
عیسی سحرخیز فعال سیاسی و مطبوعاتی است که نامه های سرگشاده ی او به آیت الله خامنه ای و انتقادهایش از رهبری نظام جمهوری اسلامی بارها او را در معرض خطر قرار داد. او نیز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ تحت تعقیب قرار گرفت و در نهایت در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۸۸ بازداشت شد اما از همان زندان هم بارها از طریق خانواده اش اعلام کرد که مسولیت تمامی بحران هایی که در کشور رخ داده، بر عهده شخص آیت الله خامنه ای است.
عیسی سحرخیز نیز از جمله کسانی بود که هنگام بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم ماموران امنیتی قرار گرفته بود تا آنجا که دنده های او شکست و تا مدت ها بدون مراقبت پزشکی در زندان به سر برد. او از تاریخ دستگیری تا کنون بیش از دو سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر برده و به همراه جمعی دیگر از روزنامه نگاران به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است تا در کنار زندانیانی با جرائم قتل و قاچاق نگهداری شود.
این روزنامه نگار که این روزها نیز در اعتصاب غذا به سر می برد پیش از این مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده اخبار اقتصادی و نیز ماهنامه توقیف شده آفتاب بود. او در دادگاه بدوی به اتهام “توهین به رهبری”، “تبلیغ علیه نظام” و “نشر اکاذیب از طریق مصاحبه با رسانه های خارجی” به سه سال زندان و پنج سال ممنوعیت و محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی محکوم شد.
هرگاه نام عیسی سحرخیز به میان می آید خیلی ها یاد خاطره ی حضور او به عنوان نماینده مدیران مسئول در هیات نظارت بر مطبوعات می افتند که در این جلسات چندین بار با محسنی اژه ای، نماینده وقت قوه قضائیه در این هیات درگیر شد و در نهایت در یکی از این درگیری ها محسنی اژه ای که اکنون دادستان کل کشور است قندانی به سوی سحرخیز پرتاب کرد و پس از گلاویز شدن، او را گاز گرفت. خبر این گازگرفتن بازتاب وسیعی در رسانه ها پیدا کرد اما شکایت سحرخیز از محسنی اژه ای هیچ گاه به فرجام روشنی در دستگاه قضایی کشور نرسید.
فرزند سحرخیز: افزایش محکومیت، ناشی از کینه شخصی است
بر حکم زندان عیسی سحر خیز، روزنامه نگاری که هم اکنون دوران سه سال زندان خود را در زندان سپری می کند، بر اساس حکمی جدید در مرداد ماه، دو سال زندان افزوده شده است. همان زمان مهدی سحرخیز فرزند این روزنامه نگار به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته بود: «این حکم نشانگر کینه شخصی آقای خامنه ای به پدرم است، به دلیل انتقاد های که پدرم به او داشت حالا سعی دارند به هر طریقی شده او را اذیت کنند و بیشتر در زندان نگه دارند.»
عیسی سحرخیز در طی دوران بازداشت خود چنیدن بار دست به اعتصاب غذا زد و هر بار با پیامی به خانوادهاش، رهبر نظام را مسئول تمام وقایع پس از انتخابات دانست و یک بار نیز از آیت الله خامنه ای به مراجع بین المللی شکایت کرد.
وی یک بار در دفاعیه نامه خود در مورد دخالت مقام رهبری در حوادث پس از انتخابات ۸۸ نوشته بود: عالیترین مقام رسمی جمهوری اسلامی که به خود حق دخالت در تمام امور مقننه، مجریه و قضائیه کشور را داده و میدهد و روسای قوا رخلاف روح و مفاد قانون اساسی سخنان و اوامر او را «فصلالخطاب امور»میدانند، در این جریان نقش غیرقابل انکار و تعیینکنندهای دارد، و به تبع این مقام و مسئولیت باید پاسخگوی اعمال افراد تحت امر و تخلفات گسترده باشد.
مهدی محمودیان؛ هزینه دو نامه به رهبری
مهدی محمودیان یکی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی است که از او به عنوان افشاگر شکنجه های اعمال شده در کهریزک یاد می شود نیز از جمله متهمان به اهانت به آیت الله خامنه ای است. این روزنامه نگار در جریان حوادث پس از انتخابات در تاریخ ۲۵ شهریور ۸۸ بازداشت و به جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است و تا کنون نزدیک بیش از دو سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می برد.
محمودیان در سال ۱۳۸۶ در نامهای خطاب به آیت الله خامنهای، نسبت به نقض حقوق زندانیان در بازداشتگاه کهریزک هشدارهایی داده بود که هرگز مورد توجه رهبری جمهوری اسلامی قرار نگرفت اما گفته می شود همان نامه او را هم در معرض تهدید و فشار حاکمیت قرار داد.
مهدی محمودیان نیز مانند سایر روزنامه نگاران منتقد خامنه ای به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد تا در کنار زندانیان جرایم سنگین از او نگهداری شود اما از داخل زندان دوباره یک نامه انتقادی شدید اللحن به آیت الله خامنه ای نوشت که پس از این نامه با او برخورد دوباره ای در همان زندان صورت گرفت.
سخن مهدی محمودیان با رهبری چه بود
این روزنامه نگار منتقد از داخل زندان در نامه ای خظاب به آیت الله خامنه ای از وضعیت بد زندان های ایران چنین نوشته است: «در حکومت شما زندانیان به بیگاری های بدون حقوق و یا حقوق اندک، کارگری در سالنهای سرویس بهداشتی و محوطه زندان گمارده می شوند و زندانها به شهر مردگان می ماند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد. البته کسانی که در زندان درآمدهای میلیونی دارند، هیچ نیازی به بیرون رفتن ندارند و هر زمان که بخواهند با هماهنگی مسئولین زندان و به راحتی چند روزی از مرخصی استفاده می کنند.»
ولی امر مسلمین!
اینجا حداقل ده نفر از زندانیان شهادت میدهند که در زمان بازجوییها آنها را مجبور کردهاند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعت ها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت میدهند که با باتوم و یا وسیلهای شبیه آن مورد تحقیر جنسی قرار گرفتهاند وحداقل ۲ نفر زا اینها کسانی بودهاند که تا قبل از بازداشت حاضر بودهاند برای جنابعالی جانشان را نثار کنند و حتی انتقادی هم به شما نداشتهاند.
اینجا حداقل ده نفر از زندانیان شهادت میدهند که در زمان بازجوییها آنها را مجبور کردهاند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعت ها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت میدهند که با باتوم و یا وسیلهای شبیه آن مورد تحقیر جنسی قرار گرفتهاند وحداقل ۲ نفر زا اینها کسانی بودهاند که تا قبل از بازداشت حاضر بودهاند برای جنابعالی جانشان را نثار کنند و حتی انتقادی هم به شما نداشتهاند.
جناب آقای آیتالله!.
حداقل در ۲ مورد که شاهد آن بودم همسران زندانیان بازداشت شدهاند و به آنان گفته شده اگر اعترافنامهها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آنها را مجبور به اعتراف به کارهای نکرده نمودهاند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار نموده و از پشت شیشه به زندانی نشان دادهاند تا با این کار او مجبور شود برای نجات فرزندانش آنچه را که آنها میگویند انجام دهد.
حداقل در ۲ مورد که شاهد آن بودم همسران زندانیان بازداشت شدهاند و به آنان گفته شده اگر اعترافنامهها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آنها را مجبور به اعتراف به کارهای نکرده نمودهاند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار نموده و از پشت شیشه به زندانی نشان دادهاند تا با این کار او مجبور شود برای نجات فرزندانش آنچه را که آنها میگویند انجام دهد.
حضرت آیتالله!
همه اینها که در زندانهای امنیتی شما در جریان است توسط سربازان گمنام شما در وزارت اطلاعات و بخصوص سپاه پاسداران به انجام میرسد.
همه اینها که در زندانهای امنیتی شما در جریان است توسط سربازان گمنام شما در وزارت اطلاعات و بخصوص سپاه پاسداران به انجام میرسد.
جناب آیتالله،
بازجویان وقاحت را به جایی رساندهاند که حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تا جایی که آنها مجبور شدهاند گوشیهای موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بیحرمتیها نجات یابند.
بازجویان وقاحت را به جایی رساندهاند که حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تا جایی که آنها مجبور شدهاند گوشیهای موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بیحرمتیها نجات یابند.
جناب آقای آیتالله خامنهای،
با چشمان خودم دیدم که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماسهای مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد. جناب آقای آیتالله، مطالب گفته شده فقط گوشهای از شرایطی است که سربازان گمنام شما بر سر متهمین بیدفاع آوردهاند.
با چشمان خودم دیدم که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماسهای مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد. جناب آقای آیتالله، مطالب گفته شده فقط گوشهای از شرایطی است که سربازان گمنام شما بر سر متهمین بیدفاع آوردهاند.
شکایت حشمت الله طبرزدی از رهبری به مراجع بین المللی
حشمتالله طبرزدی یکی از فعالان سیاسی محبوس است که در سالهای دهه شصت عضو دفتر تحکیم وحدت بود و ابتدا از هواداران جدی رهبر دوم جمهوری اسلامی به شمار می رفت تا آنجا که در نشریه اش، پیام دانشجوی بسیجی، برای نخستین بار آیت الله خامنه ای را «امام خامنه ای» نامیده بود. اما بعدها به یکی از منتقدان رهبری بدل شد، تا جایی که حتی در دو سال اخیر از داخل زندان نیز علیه مقام رهبری اعلام شکایت کرده است.
طبرزدی به عنوان دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران در ایران فعال بود که پس از حوادث انتخابات در روز ۷ دیماه ۱۳۸۸، پس از تظاهرات معترضان در عاشورا توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و در نهایت از طرف شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ۹ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد..
این فعال سیاسی که اکنون منتقد آیت الله خامنه ای است، در متن دفاعیه خود نوشته بود” شاه را سرنگون نکردیم که دوباره همان جایگاه را باز تولید کنیم”. وی همچنین با نوشتن شکایتنامه ای علیه رهبر جمهوری اسلامی از شیرین عبادی، عبدالکریم لاهیجی، مهرانگیز کار و محمد مصطفایی و شماری از وکلای بیرون از ایران درخواست کرد تا شکایت وی علیه آیت الله خامنه ای را در دادگاه های بین المللی مورد پیگیری حقوقی قرار دهند.
پیشتر وکلای مدافع حشمت الله طبرزدی در داخل ایران؛ نسرین ستوده، گیتی پور فاضل، محمد اولیایی فرد، خلیل بهرامیان، محمد علی داد خواه و جهانگیر محمودی بوده اند که برخی از این وکلا خودشان زندانی شده و برخی دیگر نیز با محدودیت های سیاسی مواجه شدند.
سخن طبرزدی با رهبری چه بود
وی در شکایت نامه ای که از زندان علیه رهبری جمهوری اسلامی نوشته است، علیه آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر حکومت، که دارای قدرت مطلقه، فرا قانون، غیر پاسخگو و مادام العمر است، اعلام جرم کرده و مواردی از این قبیل را مطرح کرده است: اعمال سانسور و تفتیش عقیده، توقیف غیر قانونی نشریه های پیام دانشجو، ندای دانشجو، هویت خویش و گزارش روز، سلبِ حقوقی چون آزادی بیان، ضرب و شتم های مکرر توسط نیروهی امنیتی، انتظامی و نظامی، بازداشت های مکرر و خود سرانه و اعمال شکنجه در بازداشتگاه های نظامی و امنیتی…
وی نوشته است: نگرانی عمیق من نه از جهت حکم ظالمانه ی زندان و ظلم مضاعف علیه مادر پیر و همسر و فرزندان مظلوم و ستمدیده ام و برادارانم است، بلکه به این دلیل است که حاکمیت غیر پاسخگوی نظامی – امنیتی و دیکتاتوری خشن، جزم اندیش، کوتاه اندیش، منفعت گرا و فرقه گرا، مردم ایران را به پرتگاه فقر، گرسنگی و جنگ به پیش می برد.
قاسم شعله سعدی؛ چندین بار زندان به جرم توهین به رهبری
قاسم شعله سعدی یکی از وکلا و حقوقدانان شناخته شده ی کشور است که پیش از این نماینده ی مجالس سوم و چهارم نیز بود و از او به عنوان یکی از منتقدان آیت الله خامنه ای نام برده می شود که در سال ۸۱ به دلیل توهین به رهبری، براساس حکمی از سوی دادگاه انقلاب، به دو سال حبس تعزیزی محکوم شد اما در حوادث پس از انتخابات یک بار دیگر روانه ی زندان شد. قاسم شعله سعدی پس از انتخابات و اعتراضات مردمی به صدای آمریکا گفته بود اگر حاکمیت به برکناری و استعفای احمدی نژاد تن ندهد، مطالبات معترضان فراتر و رادیکال تر خواهد شد.
وی از جمله منتقدان حکومت بود که در تاریخ ۱۳۸۱ طی نامه ای سرگشاده، به «غیر قانونی» بودن انتصاب «آیت الله خامنه ای» بعنوان رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده بود که به همین دلیل یک بار پیش از این نیز بازداشت شده و بیش از یک ماه در زندان به سر برد. سایت کلمه در همان زمان گزارش داده بود که محکومیت اخیر این فعال حقوقی و سیاسی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه و با استناد به اظهارات وی در گفت و گو با رسانه ها مبنی بر مسئولیت مقام رهبری در حوادث پس از انتخابات و به ویژه کشتار و سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ صادر شده است.
در رای بدوی صادره از سوی قاضی مقیسه علیه دکتر قاسم شعله سعدی علاوه بر اظهارات وی در باره نقش رهبری در سرکوب های پس از انتخابات، از جمله به یکی از اظهار نظرهای وی در باره حمایت رهبری از برخی متهمان فساد مالی از جمله تمدید حکم رفیق دوست در ماجرای اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی در ابتدای دهه هفتاد اشاره شده و مصداق توهین به رهبری دانسته شده است.
آقای شعله سعدی پس از انتقال به بند ۳۵۰ زندان اوین دچار مشکلات جدی در مورد وضعیت نخاعی و اعصاب شده است و هم اکنون دست چپ وی با توجه به بی حس بودن کامل در معرض فلجی قرار گرفته است.
وبلاگنویسان و جوانان ناشناس و هزینه ی نقد رهبری
چندی پیش، وقتی تلویزیون فارسی بی بی سی مستندی از زندگی آیت الله خامنه ای پخش کرد و به طرح نکاتی درباره جایگاه مقام رهبری و نقش وی در مسائل ایجاد شده پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری پرداخت، نهادهای امنیتی اقدام به دستگیری چند مستندساز در ایران کردند و آنها را به همکاری با بی بی سی متهم ساختند. این در حالی است که هم خانواده این مستند سازان و هم بی بی سی هر گونه همکاری این مستندسازان با بی بی سی را از اساس مردود می دانند.
این نوع برخورد نهادهای امنیتی با مستندسازانی که نقشی در مستند اخیر بی بی سی در مورد آیت الله خامنه ای نداشته اند، خاطرهی بلاگرها، دانشجویان و جوانانی را تداعی کرد که نام آنها کمتر در رسانه ها مطرح می شود و بارها به اتهام «توهین به رهبری » از سوی مقامات امنیتی احضار و زندانی و در موارد زیادی محکوم شده اند.
کسانی مانند امیدر رضا میرصیافی فعال فرهنگی و وبلاگنویس ایرانی که توسط دادگاه انقلاب به اتهام توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و آیت الله خامنهای به دو سال حبس محکوم شد و در نهایت در زندان به طرز مشکوکی جان باخت.
پیمان روشن ضمیر وبلاگ نویس دیگری است که پس از انتخابات دستگیر و به اتهام «توهین به رهبری » محکوم شده است.
نمونه ای دیگر علی جمالی، عضو شورای مرکزی سازمان دانشآموختگان ایران است که او نیز پس از انتخابات دستگیر شده و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود و امکان در آغوش کشیدن و ملاقات مستمر فرزند یک ساله ی خود را ندارد. او نیز به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس دولت، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه و محبوس شده است.
بهروز نیکوفرد، علیرضا سعیدی و بهروز ملازاده، سه عضو سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه نیز به اتهام آنچه «توهین به رهبری» خوانده شده، از سوی دادگاه تجدیدنظر اهواز به شش ماه زندان محکوم شده اند.
آمار مشخصی از شمار زندانیانی که به اتهام «توهین به رهبری» محکوم شده اند وجود ندارد اما عبور از«خط قرمز»ِ جمهوری اسلامی همچنان از میان شهروندان معمولی و کمتر شناخته شده هم قربانی می گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه