۲۵ بهمن ۹۰ ؛ تاکید کرد: جنبش سبز، مدلی پسینی از جنبش های اجتماعی است که با آنچه در برخی از کشورهای عربی می گذرد تفاوت دارد. نشان داد که شبیه سازی بیش از حد جنبش سبز با بهار عربی، ممکن است به قیاس مع الفارق بکشد و در تحلیل ها و رفتارهایمان به خطا بیافتیم. هشدار داد که در این شبیه سازی ممکن است فراموش کنیم جنبش دموکراسی خواهی ایران قدمتی صدساله دارد. ممکن است فراموش شود که ما در نیم قرن گذشته دو انقلاب را از سرگذرانده ایم. ممکن است مولفه های جغرافیایی ایران را فراموش کنیم. ممکن است به هوای همراهی یا پیشی گرفتن از قیام های منطقه، آنچنان تند برویم که اهدافمان را گم کنیم و از واقعیت های جامعه ی ایرانی چنان غافل بمانیم که غفلتمان امیدمان را از کف بگیرد و نتوانیم راه سبز امید را زندگی کنیم. ممکن است طاقتمان طاق شود و فراموش کنیم که آخرین پیام میر حسین “صبر..صبر ..صبر” بوده است.
یک روز پس از ۲۵ بهمن ۹۰ ؛
مخالف و موافق از خود بپرسند: جنبشی که رهبرانش در حصر و زندان اند و در تجمعی مسالمت آمیز و سراسر سکوت، ساعت ها حاکمیت را به زحمت و هراس می اندازد و در ۴ ساعت دهها نفر از حامیانش دستگیر می شود، جنبشی که پس از دو سال و نیم و صدها شهید و زندانی و هزاران تبعیدی و مهاجر همچنان مسالمت آمیز ترین شیوه را برای اعتراض به حاکمان انتخاب می کند و بر عهدهایش پای بند است، جنبشی مستقل از تمام نیروهای سیاسی خارجی و مبتنی بر حق اعتراض و حق رای انسانها، آیا سرانجامی جز پیروزی دارد؟
۲۵ بهمن۹۰؛
آخرین وضعیت حاکمیت را برای ما ترسیم کرد. حریف سنگین وزن و قدر قدرتمان را باز شناختیم. تازه ترین چینش حریف را دیدیم و همه دیدند که استبداد چگونه از مردم می ترسد. منتقدان باورکردند که حتی عمله های استبداد هم فقدان جنبش را باور ندارند. دانستیم که مدل دستگیری ها و حضور نیروهای نظامی و امنیتی در میان معترضان تغییر کرده است. تجربه بر تجربه افزودیم تا مدل ایرانی مبارزه ی خیابانی با استبداد را بیش از پیش تمرین کنیم.
باز هم مسالمت آمیز بودن جنبش و صلح طلب بودن یک ملت را به جهانیان یادآور شدیم تا خشونت طلبان و عملگان داخلی و خارجی خشونت را ناکام بگذاریم. نشان دادیم که در منازعه با استبداد، مسالمت آمیز بودن مبارزه برای ما یک اصل است نه یک شعار، نه یک تاکتیک و نه یک استراتژی.
افسار خشونت را گرفتیم و لجام شتاب را کشیدیم تا در میانه ی راه ، امیدسبزمان را به برهوت ناامیدی سیاه و درهی های خشونت سرخ نبرد.
رسالتِ تاریخیِ جنبشِ را باز گفتیم و عمل کردیم؛ که «جنبش سبز» آرزویی برای کامگیری از قدرت ندارد، بلکه می خواهد طعمِ قدرت را به کامِ حاکمان تلخ کند تا آن را «آسان تر» فروبگذارند، تا برای حفظ قدرتِ شیرین تیشه به ریشه ی مملکت نزنند و رای مردمان خویش ندزدند.
همراه رهنورد بودیم و میر حسین را تنها نگذاشتیم.اگر چه دلتنگیم؛ اما نه یکسال بلکه سالهای سال هم اگر میرمان در حصر و بند باشد نه حضور نازنین اش را فراموش می کنیم و نه روح پیامش را بر زمین می نهیم که ” راه سبز امید را باید زندگی کنیم”.
در حق شیخ شجاع، نامردی نکردیم، بلکه شجاعتش را با چنان عقلانیتی برگرفتیم که او از فرزندانش می خواست.
معلوم شد که میدان هزینه و فایده را خوب شناخته ایم. برخی از شبکه هایمان را تقویت کردیم و بازساختیم. عهدهایمان را بازگفتیم و تجدید پیمان کردیم. سکوتمان را شکستیم. الله اکبرمان بزرگی خدا و حقارت خدایگانِ زمینی را فریاد زد. به اقتصاد واختلاس، سوتِ اخطار زدیم و…
۲۵ بهمن هم گذشت. اینروزها سالگرد حبس رهبرانمان است. دلنوشته هایمان را برایشان بنویسم و دلتنگی هایمان را به سنگ های صبور سبز واگوییم. پس از آن نیز موسم نمایش انتخابات تبلیغاتی است. موسمی برای حیات دوباره شبکه های اجتماعی..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه