اثبات بی گناهی ۴۸ ساعت قبل از اعدام
محکومیت به مجازات مرگ بر اساس اعتراف زیر شکنجه
حقوق بشر ایران، ۱ دیماه ۱۳۹۲: روزنامه جام جم از «ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺑﻲ ﮔﻨﺎﻫﻲ يک محکوم به اعدام ۴۸ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍجرای حکم» در پی بازداشت اتفاقی متهم اصلی خبر داده است. اين روزنامه نوشته است با اثبات بی گناهی مردی که شش سال پيش به اتهام قتل شاگرد مغازهاش بازداشت و به اعدام محکوم شده بود، معلوم شد كه از ترس کشته شدن در بازداشتگاه به قتل اقرار کرده است. اين محکوم به اعدام بیگناه گفته است که بر اثر «ضرب و جرح» ماموران نيروی انتظامی در حين بازداشت مجبور به اعتراف دروغین شده است.
سازمان حقوق بشر ایران در گزارشهای خود بارها به دادرسی غیر عادلانه و اعتراف زیر شکنجه در سیستم قضایی ایران، که موجب محکومیت زندانیان به اعدام میشود اشاره کرده است. سالانه صدها نفر توسط سیستم قضایی ایران اعدام میشوند و ایران بالاترین تعداد اعدام سالانه به نسبت جمعیت در جهان را دارد.
متن کامل گزارش روزنامه جام جم، مورخ یکشنبه ۱ دی ماه ۱۳۹۲:
مردی که شش سال به اتهام قتل شاگرد مغازهاش در زندان به سر میبرد، ۴۸ ساعت قبل از اجرای حکم اعدام، بیگناهی اش ثابت و آزاد شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، شش سال پیش شاگرد یک تعویض روغنی در یک شب سرد زمستانی در مغازه با ضربه چاقو کشته شد و ماموران یکی از کلانتریهای کرج، صاحب مغازه را بهعنوان قاتل به قاضی معرفی کردند.
با اعتراف متهم در چند جلسه دادگاه ـ که حدود شش سال به طول کشید ـ وی مجرم شناخته شد و قاضی دادگاه، حکم اعدامش را صادر کرد، اما ۴۸ ساعت قبل از اجرای حکم معلوم شد، او نقشی در جنایت نداشته است.
دو روز قبل از اجرای حکم، یک سارق همراه همدستانش در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر شد. این متهم در بازجویی به سرقت کابل و یک مورد قتل در مغازه تعویض روغنی در کرج که شش سال پیش رخ داده بود، اعتراف میکند و این موضوع به اداره جنایی پلیس آگاهی استان اعلام میشود.
گریه متهم
بعد از ۴٨ ساعت هر دو متهم به کرج منتقل شدند. متهمی که حکم اعدامش صادر شده بود، گریه میکرد و میپرسید شما چگونه به بیگناهی من پی بردید؟ او وقتی آرامش خود را به دست آورد گفت: در طول این شش سال تمام موهایم سفید شد، زنم طلاق گرفت و تنها پسرم هم معتاد شده است. پدرم مغازه تعویض روغنی ام را فروخت و همه را خرج وکیل کرد.
مرد بیگناه درباره علت اعتراف به قتل، گفت: مقتول شاگرد من بود و شبها در مغازه میخوابید. یک روز صبح که برف باریده بود، به مغازه رفتم. شاگردم در را از داخل با یک میله میبست که از بیرون باز نمیشد. دیدم کرکره مغازه کمی باز است با خودم گفتم حتما زودتر بیدار شده است. کرکره مغازه را بالا کشیدم و دیدم جسد شاگردم غرق در خون داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاده و اثر یک چاقوی عمیق روی سینه او دیده میشد. از مغازه بیرون آمده و شروع به فریاد کردم، مردم و همسایگان جمع شدند و به کلانتری رجایی شهر زنگ زدند.
وی افزود: پلیس آمد و مرا به کلانتری برد. در کلانتری همه گفتند تو قاتلی و مرا کتک زدند. دیدم تحمل این همه ضرب و جرح را ندارم. با خودم گفتم اگر اعتراف نکنم، مرا میکشند واگرهم اعتراف کنم حکمم اعدام است. پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم. سرانجام با توجه به آن چه از صحنه قتل دیده بودم، همه چیز را گردن گرفتم و به قتل شاگردم بدون این که روحم اطلاعی داشته باشد، اعتراف کردم. بعد مرا به دادگاه بردند و آنجا هم همه چیز را گردن گرفتم.
چرا اعتراف کردم
این مرد بیگناه ادامه داد: چند روز بازداشت بودم و بعد مرا به زندان بردند. برای دوستان زندانی ام همه چیز را گفتم، آنها میگفتند اگر اعترافاتت را پس بگیری، تو را به آگاهی میبرند و چون در کلانتری یک قتل را گردن گرفتهای، در آگاهی باید پنج شش قتل دیگر را هم گردن بگیری. چند بار دادگاه آمدم هروقت اسم آگاهی میآمد از ترس تمام بدنم میلرزید هرچه دوستان و خانواده میگفتند حقیقت را بگویم، از ترس گوش نمیکردم و در بیان انگیزه قتل هم، به اختلاف مالی اشاره و قاضی را راضی کردم که قاتل هستم. در این سالها زندگیام از هم پاشید.
بنابراین گزارش، از سوی دیگر، متهمی که هنگام سرقت دستگیر شده بود و از موضوع محکومیت یک نفر دیگر بهخاطر جنایتی که او مرتکب شده بود بیاطلاع بود، گفت: معتاد هستم و همراه چند نفر از دوستانم به جرم سرقت سیم برق دستگیر شدم و یکی از همدستانم که از موضوع قتل اطلاع داشت، عوامل آگاهی را در جریان قرار داد.
اعتراف متهم اصلی
متهم اضافه کرد: زمستان چند سال پیش در یک شب سرد زمستانی برای پیدا کردن کار عازم تهران بودم، در اتوبان کرج گفتند اینجا تاکسیرانی کرج است. من که به موادمخدر احتیاج داشتم، پیاده شدم. ساعت ٩ شب از ترمینال کرج ۵٠٠ تومان حشیش خریدم، یک نفر هم آمده بود حشیش بخرد. در باره کار پرسیدم و باهم گرم صحبت شدیم. چون هوا سرد بود، به من پیشنهاد کرد شب پیش او در مغازه تعویض روغنی بخوابم.
متهم یادآور شد: با او به مغازه رفتم و پس از کشیدن حشیش، روی تخت خوابیدم. پس از مدتی دیدم شاگرد مغازه میخواهد از من دزدی کند. با هم درگیر شدیم و با یک چاقوی بزرگ که میوه خورده بودیم، ضربهای به سینهاش زدم و او را به عقب هل دادم که پاهایش به دیوار کوتاه بالکن مغازه خورد و با سر به داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاد. بسرعت وسایلم را جمع کردم وخودم را به ترمینال رسانده و نزدیک صبح با اولین اتوبوس به تبریز فرار کردم.
راز این جنایت بعد از شش سال کشف شده بود و تمام اعترافات با عکسها و فیلم بررسی صحنه مطابقت داشت. شکستن جمجمه براثر پرتاب مقتول به داخل چاله سرویس و یک ضربه چاقو داخل سینه و بخاری روغنی و چاقو همگی در عکسها دیده میشد.
این متهم با قرار قانونی بازداشت و متهم بیگناه پس از شش سال حبس از زندان آزاد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تعداد نظرات زیاد شده و سوال ثبت نمیشه چنانچه شد جواب میدم / در هر قسمتی نظر یا سوال کنید جواب داده میشه